متاسفانه خواهر آسنای عزیزم فوت کرده
در این پست تسلیت خودم رو به این مهربان دوست نازنینم
و خانواده محترمشون بخصوص پدر گرامی و مادر عزیزشون
عرض می کنم و از خداوند علودرجات برای آن مرحومه
و صبری جمیل برای بازماندگانشون مسئلت دارم ...
میشه برگردی و عاشق بمونی
بمونی و نری پیشم بمونی
بخونی تو چشام باید بمونی
بمونی و بدونی بهترینی...
نرو برگرد ببین این راه تو نیست
تو این راه ها یه عاشق مثل من نیست
نمیشه صبح بشه بی تو شب من
نمیشه خوب بشه بی تو تب من ...
"پونه شاهی "
28 تیرماه 95
شکسته بود بال ما
شکسته بال بی صدا
کمین کرده ماجرا
در این فضای بی هوا
غمی چنان بی صدا
خزیده کنج دنج ما
رهایی جز خدا نبود
دوای درد و رنج ما
صدایی جز خدا نبود
خدا خدای بی صدا
"پونه شاهی "
5خرداد95
چه شبی ست
شب تنهایی من
لب ساحل من̗ تنها
و
تو و دوری راه
دست کوتاه تر از
شاخه ی بیدی که مجنون شده است
موج موج خاطره
از یاد تو اینجاست هنوز
متلاطم شده احساس و دلم
کاش مهتابی شود
شب تنهایی من
با تو ای ماه شب ام ...
" پونه شاهی "
تبر شدند
ریشه زدیم
تیشه زدند
سبز شدیم
خبر ندارند ساقه ها
مرگ ندارند ریشه ها ...
"پونه شاهی "
3 تیر ماه 95
من هنوز
منتظر
آمدن قاصدک ام
پشت سالهای سیاهی
که تو رفتی
من به یادت
سر راه تو نشستم
سالها می گذرد
و
هنوز هم
وقت باریدن باران
پشت هر پنجره
من یاد تو هستم ...
"پونه شاهی "
22 تیرماه 95
پ. ن :
عکس برای این متن رو شب میذارم چون می خوام از عکسهایی که خودم ثبتش کردم باشه
هیچ پاییزی
نمی تواند
اندیشه ی سبز تو را
به خزان بکشد ...
18 تیرماه 1395
"پونه شاهی "
پ. ن : ثبت تصویر هم توسط خودم بوده برای وبلاگ سایزشو کوچیکتر کردم
عیدتون مبارک
طاعاتتون قبول حق
انشالله بزودی میام و کولاک میکنم
فعلا این نقاشی رو از من داشته باشید
نقاشی با کامپیوتره
کپی از روی اثر کسی که نمیشناسمش
امیدوارم خوشتون بیاد ....
دوستتون دارم
با تقدیم احترام پونه
تقدیم به دوست عزیز و نازنینم مهربانوی دوست داشتنی به بهانه ی تسلیت و فوت
تکه ای از قلبش وجودش مرد مقدس زنگی اش قهرمان همیشگی زندگیش .....پدر
غم دوست
__________
ما ندانیم
قدر اندوه تو را
دل تو بی تا ب است
دل من دلگیر است
غم و اندوه تورا
نتوانیم کنیم چاره؛ خدایا مددی
صبری زیبا عنایت فرما
مهربانوی مرا
ای خدا
روح آن رفته سفر را
تو خودت شاد و مفرح بنما ...
آمین یا رب العالمین
"پونه شاهی "
5 تیر 95
+ تاخیر منو ببخش مهربانوی عزیزم
نازنین مهربانم بیادت بودم تمام لحظه ها ،
درگیر مسیله ای بودم و هستم که شاید طول بکشه که حل بشه