من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"غروب زمستان است در دل تابستان "


 غروب پاییز نیست 

 تابستان است 

 ولی 

 در دلم 

 هوای زمستان است 

 بهار را دیده اند

 که 

 گوشه ی زندان است ...


 "پونه شاهی " 

 7 شهریور 95

نظرات 15 + ارسال نظر
ملاحت پنج‌شنبه 18 شهریور 1395 ساعت 11:09 http://berangebaran13.blogfa.com

پناه بر خدا

مگه میشه مگه داریم؟

سلام.باور کنید من براتون یه متن راجع به پاییز گذاشته بودم

البته یه سری شکلیک سیاه برگ داشت
شاید به خاطر اون حذفش کردن

به هر حال دوباره می نویسم که مثل همیشه سروده تون زیباست

آره عزیزم همه چیز شدنیه فقط باید خدا بخواد اشاره به " ماشاالله "
سلام بر تو مهربون ممنونم از اینکه وقت گذاشتی و برام فرستادیش هر چند که نرسیده ولی حس خوبی رو از این کامنتت دریافت کردم فدای مهربونیات ...
ممنونم مرسی مرسی

خسرو سه‌شنبه 16 شهریور 1395 ساعت 14:11

. درودی پاک و مهر افروز . نمی توانم از جایی . . پشت وانت ها
. یا اتوبوس ها و نوشته های دیگران کپی کنم . خودم می نویسم
. این است . که هیچگاه نمره ای شایسته نگرفته ام !!!! . مانند این
. و مگر نه این است که عشق هم مانند گیاهان به خاک آماده و آب
. و هوا و دمای خاص نیاز دارد ؟!! .
. آه های عاشقانه در زیر نور ماه . . . دست ها چون شاخه های تاک
. در هم پیچیده !! و قدم زدن های تنگاتنگ در کوچه پس کوچه های
. خلوت شبانه !! . . در آغوش گرفتن های طولانی . . نیز چه شب هایی
. که در تنهایی اشک ها . .. بی رحمانه گونه هایت را می سوزاند و دلت
. را هم !! . . و این همه تب و تاب های جسمانی و رخوت و سستی های
. ناشی از عشق . . تیشه فرهاد است و آدمی که بیستون نیست !!! .
. زود می شکند . . ایام را تلخ می بیند . سرنوشت را شوم !! . دیگر
. به هیچ چیز و هیچکس اعتماد ندارد !! . . و به سختی طلوع فردا را
. به گیره باور می آویزد !! . .

سلام و درود بر شما
شما همیشه نمره تون عالیه تو نوشتن
و امیدوارم همیشه موفق باشید و پیروز

ملاحت سه‌شنبه 16 شهریور 1395 ساعت 11:29 http://berangebaran13.blogfa.com

سلام ملاحت عزیزم
خالی بستی ؟؟؟

خسرو دوشنبه 15 شهریور 1395 ساعت 20:48

یار غزل خوان من شد شد بر جانان من
شد بر جانان من یار غزل خوان من !!
حافظ خوش خوان من فخر جهان در غزل
فخر جهان در غزل حافظ خوش خوان من
اشک چو باران من در غم تو سیل شد
در غم تو سیل شد اشک چو باران من
سرو خرمان من قامت بالای یار
قامت بالای یار سرو خرمان من
همت یاران من رونق ملک شهان
رونق ملک شهان همت یاران من
دشمن نالان من از حسدش جان سپرد
از حسدش جان سپرد دشمن نالان من
طبع سخندان من شهد عسل در زبان
شهد عسل در زبان طبع سخندان من
خسرو شیرین من پادشه ملک شعر
پادشه ملک شعر خسرو شیرین من !!

درود بانوی شاعر . امید مقبول نظر والای شما افتد .

به به عالی و چقد جالب ابتکار خوبی بود
احسنت و درود بر شما جناب خسرو خان خوان هشتم

rezvan دوشنبه 15 شهریور 1395 ساعت 10:19

پاییز

دستِ تابستان را با «مهر» می فشارد

هم چنان که اندوه

قلبِ مرا!

+عالی مثل همیشه

آفرین رضوان سپیده جون مهربون عالی نوشتی درود بر تو دوست عزیزم

فرزانه یکشنبه 14 شهریور 1395 ساعت 14:22

خیلی خوب بود
واقعا لذت بردم

سلام فرزانه جووون عزیز دلم
خوش اومدی عزیز م
دلم برا ت تنگ شده
می دونی که نظرات برام مهمه
مرسی که نظرت و نوشتی

مجیدوفا شنبه 13 شهریور 1395 ساعت 16:27 http://vafadarfaz.blogfa.com

سلام پونه
خورشید غروب کرد
تابستونم داره تموم میشه
تو کجایی؟؟

خسرو واست شونصد صفحه مطلب نوشته که بری بخونی بعد واسش نقد و بررسی هم بکنی

خدایی بیکار از تو گیر نمیاد ؟؟؟

سلام جناب وفادار
امیدوارم خوب باشید
یعنی هر کی علاقه منده به ادبیات میشه بیکار ؟؟؟؟
اتفاقا" من کارام خیلی زیاده خیلی ولی وسطاش یه گریزی هم به ادبیات میزنم بخاطر علاقه ای که به خوندن و نوشتن دارم
شما به چب علاقه دارید ؟؟؟ به خوردن و آشامیدن و گیر دادن عایا؟؟؟
مرسی از اینهمه انرژی که به هدر میدی آووووورررررین آوووووررررین آووووورررین
پ. ن : مثلنی ناراحت شدس

غلامرضا نصراللهی شنبه 13 شهریور 1395 ساعت 15:08 http://www.ghn92.blogfa.com/

سلام شاعر گرامی
دعوتید به خوانش و نقد تازه ترین شعر من

سلام آقای نصرالهی خوش اومدید به وبلاگ من
سپاس از دعوتتون
چشم حتما میام برای خوانش و استفاده از اشعار تون
درود بر شما

خسرو سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 23:05

من جنگلم که شاخه های سبز تناورم
. بر هر پرنده ای . آشیانه می شود .
. بر آهوان گریز پا
. از بیم تیر و دام صیادها
. پناهگاه می شود .
. بس مرغکان و آهوان و پرستو بدامنم
. آرام نشسته و آشیان گرفته اند
. شبنم به روی بی شماره برگ های من
. شعر مرا در زلال خویش
. تکثیر می کند
. درود . تقریبا از غروب و زمستان هم گفته شده !!!!! .
. جنگل پنگاه من هم هست !!! .
. شادمان باشید .

سلام و درود جناب خسروخان
سپاس از متن زیبایی که نوشته اید
بسیار زیبا بود
مرسی از حضورتون زنده باشید و مانا

محزونی نامقی سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 13:28

پونه عزیز درود
اندکی وقت ، سر از وبستان شما درآوردم ، قبلا می خواندم شما را در وب جناب وفادار ولی به وب خودتان سرنزده بودم.

در برابر پیشآمدهای روزگار هرگز تسلیم مجاز نیست، باید مزر دلبسگی و وابستگی را منفک کرد ، موجز عرض کرد م چون خود به متن کلام واقفید .

واما مهربانوی بزرگوار دنیا قرارش همین است (هر که آید در جهان فانی بود **غیرِفانی حیِ سبحانی بود)برای آرامش درون هرگاه بفکر پدر می افتید ذکر فاتحه بهترین تسکین برای شما وبهترین هدیه برای آن شادروان است.
وحقیر یکی از دلنوشته هایم را که میدانم یا جواب کامنتی از دوستان است یا ملهم شده از یک گفت وشنود تقدیم میدارم
روزگاران شاد



وابسته ودلبسته
...........
بین وابستگی ودلبستگی مرزی ست
به وسعت دانستن
دلبستگی روح را تجلی می بخشد
وامید را بارور می سازد
وابستگی روح را مقید می سازد
چونان سقفی بر استحکام ستون
چون ستون فرو افتد
سقف فرو ریزد
وابستگی نشانه ی نیاز است
و دلبستگی آیت عشق
پس باید
دلبستگی را تقویت کرد
تا از وابستکی ها بی نیاز شد

سلام بر شما استاد بزرگوار
خوش آمدید از حضورتون واقعا خوشحال و مسرورم
اما در مورد فوت عزیزان فقط زمان می تونه آدم و آروم بکنه
اینکه میگم خاک سرده معنی شو به مرورو فرد داغ دیده می فهمه نه در سال اول بلکه در سالهای بعد
من وقتی ÷درم فوت کرد بچه بودم حتی معنی مردن رو هم نمی فهمیدم
وحتی روزهایی بود که منتظرش بودم تا کم کم معنی شو فهمیدم تا اینکه کم کم شروع شد فوت دوست فوت اقربا ... برای همین می دونم که فقط و فقط مرور زمان صبورت میکنه ...ممنونم از این متن زیباتون بسیار زیبا عالی و عارفانه ست ...
خوش اومدید قدمتون گلباران
درود بر شما و سپاس از حضورتون

مهران سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 00:30 http://mehran-kh45.blogfa.com/

""دلم می خواست های من""


زیادند ، بلندند....


طولانی اند .

اما مهمترین دلم می خواستم،

این است که انسان باشم

انسان بمانم

و انسان محشور شوم .

چقدر وقت کم است .

تا وقت دارم باید مهر بورزم به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا با من نفس می کشند ،

باید مهربورزم به همین جغرافیایی که سهم چشمهای من از جهان است .

وقت کم است باید خوب باشم.. .. ..

مهربان باشم...

ودوست بدارم همه ی زیبایی ها را....

سلام بر آقا مهران گرامی
مرسی بابت این متن زیبا
مشخصه روح بلند و دل پاک و هدف خوبی دارید
مهر ورزیدن و انشان بودن کاریه که همه باید یاد بگیریم
ممنونم که اومدید راستش من سری به وبلاگتون زدم
طنز بود خیلی لذت بردم خوندم و خندیدم ولی راستش نمی دونستم چی
کامنت بذارم فقط دعا کردم براتون

مجیدوفا دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 15:40

سلام پونه
نجورسن ات چطوره؟؟
کجایی؟
زنده ای؟؟
پس چرا پیش ما نمیایی؟

برو کار کن مگو چیست کار
اگه کار یافتی مارم خبر کن

سلام آقای وفادار
نجورسن؟؟؟؟
ینی چی ؟ اگه ترکیه که خوبم مچکرم شکر خدا
کارامون زیاده خیلی زیاد هجوم سهامدار و ÷اسخگویی
و رفتن یکی از نیروها که کارای اونم افتاده گردن من
گردن من هم از موباریکتر و....
راستش خسته ام اول از خودم که نمی تونم هیچ تغییری تو کارم و زندگیم بدم بخاطر عشقی که به مادرم دارم ...
دوم و سوم که دروغ بگم خوبم عالیم فوق العاده ام بهتر از این نمیشه
نمیام وبلاگتون ؟ خوب بقیه هستند خوشحالم که ÷یگیروبلاگتونند گه گاهی میام می خونم و میخندم و میرم
مرسی که خوش اومدید به وبلاگم

آسنا دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 00:35

سلام پونه جان خوبی؟

سلام آسنای عزیز دلم
خودت خوبی

مهران یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 18:11 http://mehran-kh45.blogfa.com/

سلام

بسیار زیبا بود

سلام و درود
خوش اومدید به وبلاگ من
ممنونم

مهربانو یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 12:00

سلام پونه جانم
احسنت دست مریزاد
بسیار زیبا ولی دلگیر سرودی حس این روزهای من را به تصویر کشیدی بهار زندگی من هم در واپسین روزهای بهار به خزان بدل شد
راستی احساسم را در این روزهای بدون پدر در شعری برایت میفرستم اما لطفا تایید نفرمایید

سلام به دوست خوبم بانوی مهربانی ها مهربانوی عزیزم
مرسی که اومدی و سر زدی
مواظب خودت و دل مهربون و قشنگت باش
از خدا برای تو آرامش می خوام و یه حس خوب خوب
پ. ن : من معتقدم همهی آدمها این سروده ی تلخ اما واقعی تو رو در زندگیشون نه یکبار شاید چند بار تجربه کرده باشند ... پس نه تنها من بلکه هر کی بخونه راحت حسش میکنه ...شعری که خواننده حسش بکنه قاعدتا" شعر موفقیه و تونسته روح به سروده ببخشه گاهی این روح دردناک و تلخه گاهی شاد و پر شور بستگی به حال و هوای آدم داره ...شعر رو در زمانی گفتی که احساس تلخ هجر و فراق پدر گرامی بوده و براحتی این حس و منتقل کردی با واژه هایی که بهترین حس درونی تو رو تونستند ادا کنند ...پس شعر تو یه شعر زنده و روح داره
سپاس از اینکه قابل دونستی و اجازه دادی بخونمش و در موردش با تو دوست خوبم صحبت کنم ...همه می دونیم که شما در نوشتن بسیار عالی هستید ...منتظر روزهایی که با این هجر کنار بیای و باز هم بتونی حسهای خوب دیگه رو هم بهم منتقل کنی هستم ...
توصیه ی من تو این اندوه تا می تونی بنویس آرومت میکنه ...
مرسی مرسی دوستت دارم مواظب خودت باش عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد