من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

« من یه پرنده ام»

Photo by @pooneh.shahi


 

پرنده بودن خیلی خوبه ،  برای سفر نه بلیط هواپیما می خواد نه  پاسپورت نه ویزا .

هر وقت دلت از جایی گرفت دمتو می ذاری رو‌کولت بالاتو باز می کنی ‌‌اوج می گیری .

دیدید  آدمی رو که به آسمون نگاه می کنه چقدر بلند پروازه  و‌ذهنش بازه و موفقه؟ 

حالا تصور کن این آدم‌خودش پرنده باشه.

تو حال ‌ و هوای این روزا اگه همه‌مون‌پرنده بودیم یا پرنده می شدیم خیلی خوب بود.

اینکه وقتی جایی باشی که نه هوا باشه نه آب نه اجازه ی حرف زدن داشته باشی ؛ 

پس بهتره که پرنده باشی و بپری و از هوای مسموم بری جایی که هوای پاک داشته باشه.


#پونه_شاهی 

#من_یه_پرنده ام


«پنجره ها را دست کم نگیرید»

Photo by @pooneh.shahi 



پنجره فقط یک پنجره نیست . پشت این پنجره شاید زنی بارها پرده را کنار زده و دستگیره را چرخانده بعد تا کمر خم شده و موهای بلندش به دست باد رقصیده و چشم در راه عزیزش بوده در شباهنگام .

پنجره ها را دست کم نگیرید. اگه لب باز کنند خاطراتی دارند برای گفتن گاهی تلخ ،گاهی شیرین. 

شاید این پنجره همان پنجره ای باشد که مادر شهیدی در آخر هفته ای، آخر ماهی قبل از شهادت فرزندش، باز کرده و چشم به راه دوخته تا آمدن فرزندش.

شاید این پنجره همان پنجره ای باشد که کودکی بازیگوش  نوک پاهایش  پا بلندی کرده و صورتش را به شیشه ی آن چسبانده و منتظر رسیدن پدرش با دوچرخه بوده در حالی که در خورجین ترک موتورش پاکتی میوه و چند عدد نان و  چند عدد شکلات برای کودک نوپایش داشته.

شاید این پنجره همان پنجره ای باشد که دختری بارها دور از چشم پدر و مادر چشم به معشوق دوخته و با خنده و اشاره قراری گذاشته . شاید این پنجره همانی باشد که زنی  شوهر مرده پارچ آبی بیرون ریخته و مرد تنهایی را خیس از بی مبالاتی اش کرده و شاید بعد با هم  دوست و خویشاوند شده باشند.

پنجره ها را دست کم نگیرید.  این ها پلی میان دیوار و بی هوایی و تنگی نفس و فضای بسته با هوای تازه و آسمان آبی و دوستان رهگذر و معشوقان بی خبرند .


#پونه_شاهی 

#بوژان_نیشابور

«ستاره ی دریایی لینکیا»


Photo by @pooneh.shahi


 

ستاره ی دریایی لینکیا وقتی بازویش قطع می شود قادر است بازوی قطع شده را ترمیم کند و همچنین عضو قطع شده هم قادر است بقیه بدن خویش را ترمیم کرده و ستاره ی جدیدی از بازوی بریده شده بوجود آید.
یعنی از یک زخم دو ستاره مجزا بوجود می آید.
این حکایت زنان ایرانی ست . مادرانی که با هر زخم با هر قطع عضوی قادرند خودشان بدون تکیه گاه زخم های شان را ترمیم کنند و تکه ی بریده و‌کنده شده از وجودشان را تبدیل به موجودی تازه متولد شده کنند که بعد از مدت کوتاهی آماده ی زخم خوردن است . 
اکثر زنان ستاره های دریایی لینکیا هستند که تکیه بر بازوی خود زده اند.
زخم های کاری همیشه از طرف دشمنان بر پیکره ی انسان ها وارد نمی شود . 
گاهی از طرف کسانی که حتی دیگران هم انتظارش را از آنان ندارند ، بر وجود انسان می نشیند . زن ها موجوداتی که اغلب قدرت دفاعی ندارند جز گریستن، که این روز ها حتی از همین هم استفاده نمی کنند ‌و مثل پادشاهی که زانو نزد ،در برابر زخم‌ها و ضربه ها تسلیم نشده و به ترمیم خود می پردازند.