یکی از کابوس های کودکیم که مدام در بزرگسالی تکرار می شد، این بود که در خواب عروسکی را که خیلی دوست داشتم را از من می گرفتند و من با هق هق گریه التماس می کردم به من برگردانند.
حالا که خیلی از آن کابوس ها گذشته حس می کنم همه یک عروسکی داریم که گاهی بی رحمانه از ما می گیرند، بی توجه به لطمه ای که به روح و روان مان می زنند.
حواس تان را جمع کنید یک وقت عروسک کسی را نگیرید
حال می تواند این عروسک چیزی شبیه قلب،مهربانی ، اعتماد، شخصیت و باورهای طرف باشد .
به قول نیچه جدای از خدا و بهشت و جهنم با این تفکر که خدا مرده و بهشت و جهنمی هم نیست انسانیت معنا پیدا می کند نه این که به خاطر ترس از این موارد هوای بقیه را داشته باشید . بیایید کمی انسان باشیم
فقط کمی،کار سختی نیست. هوای هم دیگر را داشته باشیم البته نه از ترس خدا نه به خاطر بهشت نه به دلیل ترس از جهنم فقط و فقط از روی انسانیت ...