من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

" تو که تمومی نداشتی برام "

 


 

دفه آخر گفتم که تموم شدی  برام


دروغ بود توکه تمومی نداشتی  برام



 

از اتفاق  بودنت تو  رفته  بودی 


از کجای  نبودنت   اومده  بودی؟ 


 

 

از کجای زندگی من شروع شدی


از نقطه ی غروبت  باز هم طلوع شدی



 

روزی می آد که میمیریم و تموم میشیم


بدون هم ما به تنهایی محکوم میشیم



 

ختم این غائله به دست تو ختم میشه 


حضور تو ؛ توهر مجلسی بزم میشه



 

 

نشد بخوام که برگردی به زندگیم


پای تو رفته تو موندی ته زندگیم




"پونه شاهی"


3مرداد94

نظرات 2 + ارسال نظر
asena پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 20:53

خسرو شنبه 2 آبان 1394 ساعت 23:09

. درود . . . ببخشید . این شعر در کدامین قالب می کنجد ؟ .
. میدانی که سواط من غدری کمه !! . . . این شعر را نتوانستم
. بخوانم . . . دلیلش هم فرز کن همان بی سواتیه !!!
. راستی اون شعر خیلی قشنگ شده !!!! .

این یه ترانه ست یه نغمه بی صدا
کدوم شعر قشنگ شده ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد