در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
مینشینی رو به رویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی! گر چه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژهها گل میکنند
یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت، میشود آیا کمی -
دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو
پشت پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
شاعر«بیتا امیری»
روز آغاز می شود
برای من و برای گل های شمعدانی،
روزهایی قد می کشیم
روزهایی شکوفه می دهیم
روزهایی خشک شده و برگ می ریزیم.
ولی هر دو فهمیده ایم که، بعد از هر زایش و مرگی دوباره جان می گیریم و زنده می شویم.
#پونه_شاهی
سلام به تمامی دوستان عزیزم پیام خصوصی برام فرستاده بودید و ابراز محبت کرده بودید. راستش نتونستم خصوصی جواب بدم فقط می گم ممنونم از این همه محبتتون. منم دوستتون دارم . تشکر از تمامی دوستانم بخصوص دوست عزیزم که گپیام داده کتاب درخونگاه رو خونده خیلی خوشحالم کردی ممنونم .
راستش کتاب مجموعه داستان های کوتاه با نام « جزیره ای به نام زن» هم توسط انتشارات آرادمان منتشر شد. دوستان عزیزی که تمایل دارند از طریق سایت بیتا بوک و سایر سایت ها که اسم کتاب رو سرچ بزنند نامشون میاد، می تونند خریداری کنند .
لطفا" دوستانی که کتاب رو می خونند نظرشون رو برام ارسال کنند. خوشحال می شم ببینم کجای کارم درست بوده و کجای کارم خیر.
کتاب سوم با نام « یالچین آبی» که مجموعه داستان های کوتاه از نویسنده ترکیه آقای تولگا گوموشآی رو هم ترجمه کردم که توسط انتشارات آرادمان چاپ شده این کتاب رو هم می تونید از طریق همین سایت هایی که اعلام کردم خریداری کنید.
نویسنده ترکیه آقای تولگل گوموشآی:
مواظب خودتون باشید.
سلام خدمت دوستای گلم
امیدوارم حال همه تون خوب باشه. تازه یک کانال تلگرامی ساختم برای به اشتراک گذاشتن بریده ی داستان ها و گاها داستان هایی کامل و شعر و ترانه و عکس طبیعت و اجتماع . دوست داشتید تشریف بیارید. همه تون دعوتید از حضورتون خوشحال می شم .
با نام :
«بی خود و بی جهت » تو تلگرام سرچ بزنید
چاپ سوم کتاب درخونگاه نه به صورت کتاب بلکه به صورت صوتی روی سایت کتابراه قرار گرفته . توصیه می کنم شنیدن این مجموعه داستان رو از دست ندید. نه به خاطر اینکه نویسنده ی مجموعه من هستم ، بلکه به خاطر کار زیبای آقای
کاربر: poonehshahi #پیام_بخشعلی که با صدای خوبشون و افکت هایی که به کار بردن شنیدن داستان ها رو لذت بخش کردند .
گوشتون رو بیارید جلو ... راستش خودم هم از شنیدن داستان ها ذوق مرگ شدم به خصوص داستان سوز و ساز و افکت های فوق العاده اش. یه خورده دیگه گوشتون رو جلوتر بیارید .... راستش اونقدر خوب اجرا شده سوز و ساز که برای چند لحظه باورم نشد. کار من باشه.
ای حمایت از دوست گرامی و هنرمندم و همچنین من، لطفا” پلیز، سن اولای اله ها،این سایت رو به دوستانتون جهت خرید فایل صوتی معرفی کنید. دوستتون دارم و می دونم که از خوشحالی من شما هم خوشحال می شید همونطور من از خوشحالی شما شاد و سرخوش می شم . اینم لینک سایت
دانلود کتاب صوتی درخونگاه
نویسنده: پونه شاهی
با صدای : پیام بخشعلی
قیمت مجموعه :۱۰,۰۰۰تومان
لینک دانلود از کتاب راه :
http://ketabrah.ir/go/b37279
Photo by: pooneh.shahi
Photo by @pooneh.shahi
اگر یک روز بیدار شوید و ببینید قوانین جاری سرزمین مان بر عکس شده چه عکس العملی خواهید داشت ؟
مثلا” دیه ی زن دو برابر مرد شده باشد . یا مثلا”سهم الارث زن دو برابر مرد باشد. یا اینکه مردها موظف باشند حجاب بگذارند و رعایت کنند و زن ها مبرا از آن . یا مثلا اکثر قاضی های سرزمین مان زنان باشند و بیشتر قوانین زنانه وضع کنند . یا اینکه رئیس جمهور مملکت مان یک زن بشود . برای ما که صد سال از دنیا عقبیم این قوانین خنده دار است ولی کمی به کشور های دورتر نگاه کنید.
ما را ، شما را، این ها را ، چه می شود ؟!
#پونه_شاهی
#در_کوچه_باغ های _نیشابور_بوژان
#سیب_گرافی
« آقای موهیتو خانم کاپوچینو»
آقای موهیتو همیشه بوی نعنا می داد با وجود سردی، دلنشین بود. بر خلاف خانم کاپوچینو که گرم، رنگ پریده و درعین حال خواستنی بود. این زوج جدا نشدنی معیار سنجش عشق اهالی محله ی تلخ و شیرین شده بودند. مثلن خانم دو نات همیشه سر آقای کیک شکلاتی، که همسرش بود غر می زد و می گفت « ببین خانم کاپوچینو هم چاقه هم تلخ ولی آقای موهیتو با اون مزاج سردش چقدر هواشو داره . و مدام لبخند می زنه اونم هی نازشو بالاتر می بره»
آقای کیک شکلاتی هم مظلومانه سر کچلش را می خاراند و می گفت : « شما که روی تخم چشم ما جاداری الان بگو چی کار کنم که خوشحال بشی »
خانم دونات کلی غر غر کرده و بساط آه و ناله و نفرین به راه انداخته ولی آخرش هم راه کار ارائه نمی داد که بالاخره آقای کیک شکلاتی چه کاری انجام دهد تا او خوشحال شود.
همه می گفتند که عشق آقای موهیتو و خانم کاپوچینو تمامی ندارد و ازلی ست .
زندگی در بستر حوادث یکنواخت جریان داشت تا اینکه خانواده ی مهندس آیس کریم به محله ی تلخ و شیرین نقل مکان کردند .
آقای مهندس تحصیل کرده ی فرنگ بود و همسرشان هم گل سرسبد زنان محل، هم زیبا بود، هم تحصیل کرده، زیباترین و بزرگترین خانه ی محل را خریده بودند؛ در حیاط خانه که مانند باغ های اساطیری بود، استخر هم داشتند.
از اولین شب مهمانی اهل محل، غوغایی برپا شد. این بزم در حالی برگزار شد که آقا و خانم آیس کریم حضور داشتند البته به اتفاق دختر زیبای شان بستنی قیفی شکلاتی که اندام موزونی داشت و باربی طور بود،.
حتی بین آقای موهیتو و خانم کاپوچینو هم اختلاف افتاد که« چرا تو با خانم آقای مهندس آیس کریم دست دادی ؟ چراکنار دختر شان که دامن کوتاه پوشیده بود نشستی » هر چه آقای موهیتو توضیح داد وقتی که خانم متشخصی دست دراز می کند تا با مردی دست دهد دور از ادب است که بی توجهی کرد، به خرج خانم موهیتو نرفت که نرفت. هر چه دلیل آورد فایده نداشت.
در واقع چیزی در احساس و درون آقای موهیتو تغییر نکرده بود، بلکه این تغییر در رفتار و فکر خانم کاپوچینو ایجاد شده بود.
خانم کاپوچینو در خلوت خود بارها و بارها آقای مهندس آیس کریم را با همسرش مقایسه کرده بود و آه کشیده بود. ولی وقتی به پای مقایسه ی خودش با خانم آقای مهندس می رسید عصبانی می شد و تب تند بد اخلاقی و بهانه جویی وجودش را می گرفت.
همین اختلاف ساده با عث جدایی زوج از هم شد . درست از همان روزها آقای موهیتو روز به روز سردتر شد و گاهی بوی آب جوب را می داد . بوی خوش نعنا و طعم خوب لیمو از وجود آقای موهیتو رخت بر بسته بود . غمگین و سر بزیر و سیگاری شده بود و هیچ عطری بوی سیگار و ماندگی و بوی جوب را از او نمی زدود . خانم کاپوچینو هم تلخ تر از زهر شده بود و داغ تر از تنور و در برابر سوال دیگران، تند و تیز جواب می داد ، طوری که دیگر در خاطر کسی از عشق افسانه ای آنها چیزی نماند.
#پونه شاهی
2مرداد97
یکی از کابوس های کودکیم که مدام در بزرگسالی تکرار می شد، این بود که در خواب عروسکی را که خیلی دوست داشتم را از من می گرفتند و من با هق هق گریه التماس می کردم به من برگردانند.