اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
Photo by:Shahi.Pooneh
ما مهره ی سربازیم
هیچ کس ندید ما را
هیچ بودیم و بر هیچیم
هیچ کس نخواند ما را
ما خلقی که تنهاییم
جز حق نه بود ما را ...
”پونه شاهی”
18 مهر 95
pooneh
شنبه 24 مهر 1395 ساعت 09:26
بگو :
بهار!!!!!!!!!
تا شکوفه دهم هزار...."پونه شاهی"
. سلام . برای اولین بار بعد از هشت سال . مجیدخان
. دو سه . پاسخ بدون شکلک نوشته اند .
. و این را بنده سبب ساز بوده ام . کامنت مرا بخوانید .
. و در بحث ما شرکت کنید . استاد محزونی هم بی
. تردید یاورمان خواهند بود . رویای عزیز هم . و شاید
. دوست خوب و جدیدمان .
. ببخشید نمی توانم در مورد این سروده . حرفی بزنم .
. قشنگ درکش نکردم . موفق باشید .
سلام و درود
ما مهره ی سربازیم
هیچ بودیم و بر هیچیم
اشاره به دوران حاضره
که مجبوریم ب تحمل و انجام یه کارایی
هیچ بحساب نمیاییم و هیچیم بخاطر اینهمه اختلاسها و پول نفتی که باید روی سفره ی ملت باشه ولی سهم یه عده است که بر سر سفره انقلاب نشسته اند و تنها کسی که برامون مونده و اعتماد داریم فقط خداست ...
چشم تو بحث شما هم شرکت میکنم فقط خواهشی دارم اگه قراره وبلاگی معرفی بشه وبلاگی باشه که بشه از نوشته هاش استفاده کرد نه صرف بالا رفتن بازدید کننده ی و.بلاگ ممنونم از توجه تون
ضمنا راست میگید عجیبه که شکلک نذاشته فک کنم افسرده شده یا شکست عشقی خورده شایدم توبه کرده و به آغوش اسلام برگشته
آدمهاٰ براے هَم مثْل یڪ کِتابند
وقتےٖ به آخرِش مےرسند ....
میرن سُراغ یِہ کتٰابِ دیگہ ؛
یاٰدمۅن باشہ ...
هَمدیگرو زۅد وَرق نَزنیٖم!!
واقعا قبول دارم ما هیچ کدوم به اندازه گذشتگانمون مثل پدر بزرگها و مادر بزرگها مثل پدرها و مادرهامون (دوران قدیم با توجه به مسن بودن مادرم البته پدرم مرحوم شده اند در زمانیکه من بچه بودم که خدایش بیامرزد و قرین رحمت الهی گردد)وفادار نبودیم و نیستیم ؛ نه به اندازه اونا تلاش میکنیم و نه به اندازه ی اونا قانع هستیم از همه ی شرایط هم نالانیم ولی اونا با اون امکانات کم همیشه سرحالتر شادتر و مهربونتر از ما بودند و وفااااادارتر از ما بودند مرسی نفیسه جون از این متن زیبا
تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو شب ها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر به در کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم.
فریدون_مشیری
فریدون مشیری سروده های محشری داره روحش قرین رحمت الهی
یادمه ترم یک دانشگاه یه شعر ازش خوندم که دوستی کتابشو برام اورده بود خیلی لذت بردم شعر عاشقانه ای که همه شاید خونده باشند همون شعر بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ...بسیار زیبا بسیار پر مغز و بسیار عالی بود روحشون شاد
و ممنون دوست گرامی آقای مسعود گرانقدر که این شعر زیبا رو برام گذاشتید و من و بردید به دوران جوانی
درود بر شما
سلام خانم پونه, اشعار خودتان هست? خیلی زیبا شعر میگید,منم یه سر ذوقی دارم اما هنوز اعتماد به نفس ندارم که نوشته های جدی خودم رو بذارم,خوشحال میشم جز لینک های من باشید,منتظرتان هستم