اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

گم شدم
در شب نی نی چشمانی
که می خندید به من ...
pooneh
یکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت 22:01
با درود فراوان
با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد
من به تعبیر خواب مشکوکم

هر کسی خواب عشق را دیده است
صبح فردای غرق در کابوس
رو به دستان قبله خوابیده است..."علیرضا آذر"
عیدت مبارک مستانه جان سالی خوب و پر از خوبیها برات آرزومندم
عَرب نبوده ام که برایم یامُقلب القُلوب میخوانی،
از قبیله ی ِآرَشَ ام،
استخوان ِ سینه ام از جنس ِکمان
نه از قوم ِ قریشم،
نه از تَبار دختران ِ زنده به گور،
نواده ی کوروشم
پارسی سُخَن بگو,
سال نو آریایی برشما همایون باد
با بهار از بهار گفتن سخت است



بهارم بهارت مبارک
. درود .
. کمر اشعارم شکست !
. واژه هایم دیوانه شدند !
. وقتی از عشق تو می سرودم !! .
. چرا بخوان هشتم نمیآیی ؟؟
به تو که خود بهاری


چه بگویم ؟؟؟
بهارت مبارک
سلام پونه جونممم ساعاتی دیگه تحویل ساله یوهوو هنوزم مث بچه گی هام ذوق دارم موقع تحویل سال خخخ
عیدت پیشاپیش مبارک سال خوبی داشته باشی عزیزممم
بهار را به تو تبریک بگویم


یا تو را به بهار
بهارم بهارت مبارک
. پست جدیدم چهره واقعی خودم را نشان دادم
. که چقدر با وفا هستم .
. من هرزه نیستم . . وفا دارم .
آدمای خوب هر چقدرم سعی کنند خودشون رو بد نشون بد نمی تونند درود بر خسرو خوبان
امروز سال
غروب میکند
میرود سمتِ خیال
در دفترِ خاطراتمان٬
هر آنچه گذشت
در یادها مدفون میماند
وهرآنچه در انتظارِ ماست
می آید
فردا حوصلهٔ انتظار به سرمیرسد
بهار می آید
با دسته گلی
از زیباییها
برای من
برای تو
برای همه..
خدا دست در دستِ بهار
سوی ما دوان دوان می آید
درها را باز کنید
طلوعِ سالِ جدید
را اول به خدا فرخنده بگوییم
سپس در هلهله هایمان
به همدیگر شادباش
وخجسته باد.....
سلام و درود
نوروزتان خجسته و پیروز باد و الهی دلتان لبریز از شادی
بهار را به تو تبریک بگویم


یا تو را به بهار
بهارم بهارت مبارک
. درود . . . خانوم شاعر . . . نوشتم از دفتر اولم




. این شعر را از غزل استاد حمید سبزواری تضمین کردم
. جالب است بدانید که در دفتر مجله خانواده در حضور
. استاد خواندم . فرمودند غزل شما بهتر است .
. که به رسم ادب شانه هایشان را بوسیدم .
. ایشان شکسته نفسی فرمودند .
. حالا که متوجه شدی من مرتکب شدم
. چه نمره ای میدهی
عالیه عالی

نمره برای شاگرداست که استاد بهشون میده شما که استادید و من هم شاگرد ...
درود بر شما و این ارتکابتون
. . دلم گرفته برای دلم ترانه بخوان . . . استاد حمید سبزواری .
. نگر بساز و حال دلم تو مهربانه بخوان
. اگر شنیده ای که زمانه چه زود پیرم کرد
. یقین ندان و بخند و برم ترانه بخوان
. به پاس حرمت مجنون و آن کوه کن فرهاد
. دعای دختر مهتاب را عاشقانه بخوان
. چه قصه های نیک شنیدم ز مادرم شب ها
. تو هم برای این زمانه نیک شبانه بخوان
. بگو که گفت ز یک گوهریم مردم شهر
. بگوش هر که حقیقت نخواست فسانه بخوان
. تو شعر شادی و هستی هزار سبد امید
. برای کودک همسایه ات به هر بهانه بخوان
. درون ابر سیه نهان شدی از چه ؟
. نشان و مایه ی هستی تویی بساز ناودانه بخوان
. نکن نگاه کجا و بر سر که میباری
. به هر چمن که رسیدی بلبلانه بخوان
. بدست من که قلم داد مگر نمیدانی ؟
. برای خالق هستی بشکرانه این ترانه بخوان
. و این هم یک غزل از دفتر اولم . امید که مقبول افتد .
. مجید هم رفت کربلا !!!!!!!!!
این زنِ دیوانه !

در ود بر شما بالاخره نفهمیدم این شعر از شماست یا آقای سبزواری ؟ از آقای سبز.اری خوشم نمی آد ولی اگه این اثر ایشون باشه زیبا سروده ...مجید عآقآ چقد می ره کربلا ااا عهههه 
_____________
گاهی آنقدر سردم
که تمام رودهای جهان
در چشم هایم یخ می زنند
گاهی آنقدر گرم
که حتی
پیش از آنکه بمیرم
هر آتشی می تواند از گور من بلند شود
هواشناسی در حال و هوای من سردرگم است
و نمی فهمد
که تمام ابرها به فرمان منند
و خورشید فقط جهت چشم های من می چرخد
می گوید
این زن ِ دیوانه
فکر می کند
جهانی ست
که سرد و گرم روزگار را چشیده است !
از منیره حسینی
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید
رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
پیشاپیش نورزتان خجسته باد
من یک زن خوشبختم

پیشاپیش سال ن.و شما دوست خوبم مستانه ی عزیز هم مبارک سالی خجسته برای شما و خانواده ی محترمتون آرزومندم 

________________
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
و تو که هر روز به پنجره ی اتاقم پیله می کنی
یک روز
پروانه ای خوشبخت می شوی
با این همه
دروغ عنکبوتی ست
که مدام
در دهانم تار می تند
از منیره حسینی
مثلا" منتظر عید و بهارم الکی

مثلا" کنج دلم غصه ندارم الکی
به خودم میرسم و فکر غزلهای نوام
مثلا" خوب شده زخم سه تارم الکی
به دلم زردیِ پاییز نشد زخم تری !
مثلا" سرخیِ گُلهای انارم الکی
منو تشویش محال است محال است محال !!!
مثلا" غرق خوشی ! اوجِ قرارم الکی ...
دلم از ماندنِ یک جا به ستوه آمده است
مثلا" عشق سفر توی قطارم الکی
به سرم میزند این بیت کمی گریه کنم
مثلا" ابر بهارم که ببارم الکی
. درود . . خب این عسک رو بر دار . . . مجید که جای


. . صبر کن تا


. .




. خود داره . . رفته رفته . . طرف داره بمن می خنده
. بابا . . مارو . ول کن
. این کاره هاش بیاد
. نخیرا . . حالا حالاها عسک را بر نمی دارید
. من خواهم آمد با ماژیک مشکی
. راستی شعری که در وبم نوشتی . . بیست تمام
. و پونه شاعر همان بود که بود .
خدایی خنده یقشنگی داره شما و هر کسی هم ببینه قطعا روحش شاد میشه پس بذارید باشه
ممنونم بزرگوارید جناب خسرو درود بر شما
بسیار عالی درود بر پونه عزیز
باور از بخت ندارم که تو مهمان منی
درود بر تو عزیزم ممنونم 

. درود . . عجب بد شانس این مجید خان . . این همه
. عسک و اون که . . . . . میدانی چیه ؟؟ . . طفلک بد
. آورده . . دامادش . . رفت و سه خواهر زاده کوچک . .
. این می تواند آدمی را از پای بیافکند . . . سخت است
. سخت . . ما کنار گود هستیم . . . لطفا خوان هشتم را
. فراموش کنید . . . ای وااای نه . . نکنید !!!!!! .
درود بر شما ... سخته دم عیدی و فقدان عزیزی که عادت داری کنارت باشه و نیست ...خدا به خانواده شون صبر عنایت کنه و آرامش و سلامتی
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ...
به ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﺗﺎ بیکران در کوچ
مرا هم مست باران کن ...
ﻣﺮﺍ هم روشنایی بخش ...
الهی چون اقاقیهای بی تاب شب باران ...
مرا بی تاب خود گردان ...
خدایا ...
ﭼﻮﻥ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺎ که از ﺷﺒﻨﻢ , ﻫﻮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ...
ﻭ ﭼﻮﻥ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ که ﺑﯽ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ ...
به ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺁﻣﻮﺯ ...
ﺍﻟﻬﯽ ﭼﻮﻥ ﺷﺐ ﺑﺎﺭﺍﻥ که ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﭘﺮ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ را ...
ﺑﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ...
ﺑﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩ،، , از پندار ،،,از گفتار،،از کردار ،، تمام آنچه نازیباست ...
میدانی ؟


میدانی از وقتی دلبسته ات شده ام ،
همه جا بوی پرتقال و بهشت میدهد !
" عباس معروفی"
سپاس از مهربونیات مهربانوی عزیز
سرخ میشوی وقتی میشنوی دوستت دارم ،
زرد می شوم وقتی میشنوم
دوستش داری....
چهارشنبه سوری راه انداختهایم
سرخی تو از من
زردی من از تو !
همیشه من می سوزم
و همیشه تو می پری ...
آخرین چهار شنبه ی سال بر شما خجسته باد
چهارشنبه سوری خوشی را برایت آرزومندم نازنینم
خندههای تو


کودکیام را به من میبخشد
و آغوش تو، آرامشی بهشتی
و دستهای تو، اعتمادی که به انسان دارم
چقدر از نداشتنت میترسم
" عباس معروفی"
چهارشنبه سوری شما هم مبارک و خجسته عزیز دل
لبخند چشمهایت
و این
چه خیال قشنگی است...
دنیای من بودی


تو می خندیدی
و می خندید یک دنیا در من ...
عشق یعنی خیره درچشمان تو
دیدن هرلحظه ی زیبای تو
زیبابودعزیزم
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ...

ممنونم عزیزم فدای تو
. درود . این عسکا را بر دار . . مجیدخان . . که می
. .

. . چه ها که

. . خود عسکه داره می خنده !!

. شناسی . . پیرمرد دله
. اگر بیاد و ببینه . .
. بنویسه
. چه برسه به مجید خان ما
درود بر شما
بذار بیاد بخنده مگه بده خندیدن