من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"پاییز"


فصل پاییز

رنگ رخسار زمینی ست 

  • که عاشق شده است ...


  • ”پونه شاهی”

  • Foto:Pooneh.Shahi
    پشت جاده صومعه از توابع نیشابور

نظرات 5 + ارسال نظر
مجیدوفادار یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 14:09 http://vafadarfaz.blogfa.com/

ای جانم
این جاده که جاده بوژان هست

عجب کبابی خوردیم مزش زیردندونمه

نه نه اشتباه کردید
این جاده توصومعه هستش پشت جاده اصلی یه جاده هست بسمت ویلاهای شخصی که بسیار زیباست ...

ملاحت پنج‌شنبه 8 مهر 1395 ساعت 09:34 http://berangebaran13.blogfa.com

عاشقت شدم که وقتی پاییز شد

و هر کسی رفت توی لاک خودش

کسی باشد که هوای این بی قراری ام را داشته باشد

عاشقت شدم که صبح های ابری بهانه ی لبخند باشی

که صدایت طعنه بزند به خش خش برگ ها

عاشقت شدم که شعرهایم مخاطب خاص داشته باشند

و آدم ها من و تو را با هم ورق بزنند

آن روز من به دلهره های بعد از نبودنت فکر نکردم

دلم خواست عاشقت شوم

تا رنگ فصل ها را ما تعیین کنیم.



"شیما سبحانی"
............................................

گفته بودم بی تو میمیرم ولی اینبار نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه
هر چه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرار طوطی وار نه...
قطعه ای از ترانه محسن جان چاووشی عزیز

گنجینه خلوت من دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت 15:54 http://marjandabiri.blogfa.com/

این برگ‌های زرد
به خاطر پاییز نیست که از شاخه می‌افتند
قرار است تو از این کوچه بگذری
و آن‌ها پیشی می‌گیرند از یک‌دیگر
برای فرش کردنِ مسیرت...
گنجشک‌ها از روی عادت نمی‌خوانند،
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند
برای خوش‌آمد گفتن به تو...

باران برای تو می‌بارد
و رنگین‌کمان
ـ ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش ـ
سرک کشیده از پسِ کوه
تا رسیدن تو را تماشا کند.



نسیم هم مُدام می‌رود و بازمی‌گردد

با رؤیای گذر از درزِ روسری
و دزدیدن عطرِ موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من

به دورِ تو

به به
به به بسیار عالی
احتمالا این سروده ی خودتونه
درود بر تو دوست خوب و نازنینم

گنجینه خلوت من دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت 15:49 http://marjandabiri.blogfa.com/

پاییز که می شود
حرف شال را نمی زنی
تا خیال بافی ام
گردن تو باشد
شانزلیزه را
به رفت و آمد گرفته ای
و دامنت
بندری به خورد کافه ها می دهد
با ویولن‌سل‌های بازنشسته
یا لهجه ای که از خرخره بوی غربت می دهد
سرما را بهانه می کنم
که سرم
شانه های دموکراتت را
ییلاق قشلاق کند.

"میلاد آهنگربهان"

بسیار عالی
شانه های دموکراتت را
ییلاق قشلاق کند ...
انتخابهاتون عالیه ممنونم

گنجینه خلوت من دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت 15:48 http://marjandabiri.blogfa.com/

آرام می آیم

و از گوشه ی لب هایت

برگ های پاییز را جارو می کنم

من گذر فصل ها را

از خطوط صورت تو می فهمم.



"فرناز خان احمدی"

مرسی بسیار زیبا بود
من گذر فصل ها را
از خطوط صورت تو می فهمم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد