من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"خواهی آمد"

   photo by:pooneh.shahi


تو 

خواهی آمد 

یک روز مانده به قیامت 

از 

جاده ای که 

نمی دانم ...


نظرات 5 + ارسال نظر
kimia شنبه 24 تیر 1396 ساعت 07:59 http://kimiya96.blogfa.com

خداوندگاری که عشق است
به اندازهء داشتن نه
به اندازهء خواستن می‌دهد.

زمین ضرب‌در باغ
زمین ضرب‌در عطر باران
زمین ضرب‌در شور گنجشک...
و آدم که آمد
و آدم که دلتنگی‌اش را بسر کرد
و آدم که توجیه تنهایی‌اش شد
گمانم که رازش همین چیزها بود.

خداوندگارا!
اگر عشق، رنج است
مرا بهترین دسترنج است.

سلام بر کیمیای عزیز

خوش اومدی بانو

خداوندگاری که حضرت عشق نه
خود عشق است
عشق می دهد
بی نهایت
به تمام ذرات
به تو
به من
به او
به شاخه های نارون
به انجیر های رسیده و نارسیده
به شنی در ساحل جای گرفته
به دختری در خیابانهای شانزه لیزه
به مادری در خیابان جوادیه
به پدری در قطعه ی شهدا آرمیده
به برادری در گور دسته جمعی خوابیده
به شاطر نانوایی
پشت تنور داغدیده
به مرد متمولی که در میان پول غلطیده
خوش اومدی بانو

خداوندگاری که حضرت عشق نه
خود عشق است
عشق می دهد
بی نهایت
به قدر باور هر کس ....
"پونه شاهی "
31 تیر 96

محزونی نامقی چهارشنبه 14 تیر 1396 ساعت 09:19

با درود فلراوان
وقتی در پرانتز نظرات عدد (0) را می بینم به روزمرگی های خیلی ها فکر می کنم وچقدر برای من سخت دیدن صفر در نظرات.

می بینمت
می فهمم ت
حِسّت میکنم

درود بر شما
سلام و عرض ادب
غن اتگیزه دیدن (0) در نظرات خود من هم منقلب میشم و ناراحت ...

مرسی از مهربانی و لطفتون
درود بر شما

ما ظاهرا" خوب بودیم
عالی و حال دل مطلوب بودیم
حسرت ما را می خوردند
و خود در حسرت غیر و مردود بودیم ...

خسرو دوشنبه 12 تیر 1396 ساعت 21:01

. درود . گرامی . . آنقدر نیامدی تا مانند خودت . . . . سخت
. گرفتار کارهایم بشوم . . شرکت خصوصی با سُرنگ خون
. کارمندان را می کشد !!! . این هم ارتکاب جدید تقدیم شما

. یک نیمه شب به سراچه خوابم در آمدی
. دور از جفا به ناز
. شب بی ستاره بود
. در بیکران آسمان
. آن ابرهای سپید
. پیراهن تو بود
. شیطان باد میبرد و می کشید
. بر جای خالی تو به بستر می کنم نگاه
. صد آه آتشین می سوزدم دراین نگاه
. در آستانه در
. ایستاده ای به ناز
. پیراهن حریر
. لغزیده از شانه های سپید
. نازک تر از خیال
. در دست باد اسیر
. آن خنده ملیح
. با آن نگاه مست
. دستی تکانم میدهد
. میپرم ز خواب
. ای وااای از این سراب !!. . .

سلام و درود بر جناب خسرو خان عزیز

با من می رود خاطرات دوست
هر جا که روم باز هم جای اوست ...

درود بر شما و ارتکاب زیباتون
ببخشید که دیر میام
از این کار لعنتی بیزارم نه وقت نوشتن دارم نه وقت خوندن
بقول شفیعی کدکنی جان عزیز دل و همشهری خوبم :
دل من گرفته زینجا
هوس سفرنداری زغبار این بیابان ؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
چو از این کویر وحشت بسلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را ...

درود بر شما

ملاحت دوشنبه 12 تیر 1396 ساعت 11:50

گفتی:

چه کسی؟

در چه خیالی؟

به کجایی؟


بی تاب توام!

محو توام !

خانه خرابم!


"بیدل دهلوی"

سلام پونه بانو

هرکدوم از تصاویری که اثر هنرمندانه شماست
شعر نگفته ای ست
شاید هم داستانی نانوشته
در قالب یک عکس
تحسین بر انگیزه
درود بر شما

سلام بر خانم معلم عزیز دلم

باور می کنم که مهربانی هست
وقتی که تو اینگونه مهربانی ...

مرسی از این همه لطفی که بمن داری ببخش دیر جواب دادم و به وبت هم سر نزدم انشاالله مجمعمون برگزار بشه میام خدمت شما و بقیه دوستان در وب ها تون و از خجالتتون در میام
درود بر تو که اینگونه مهربانی بانو

محزونی نامقی دوشنبه 12 تیر 1396 ساعت 08:40

درود بر شما

تو
خواهی آمد
یک قدم مانده به عشق
از بلندای افق
از فراسوی گذر
وبه امید وصال
من از آغوش بهار
وام خواهم ستاند
عطر روی صنمی جاویدان

خوش باشی مهربان

سلام و درود بر استاد عزیزجناب محزونی بزرگوار
من شرمنده ام که همیشه دیر جواب میدم

باز هم زیبا سرودید مثل همیشه

درود بر شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد