من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"شاه رخ "



شاه تا رخ بنمود در دل مهتاب نشست 


شب شاعر شد و آن تلخی ایام شکست 


عطر صد خاطره بر پیرهن مهتاب نشست 


سردی باغ خزان خورده ی رویا شکست ... 


پونه شاهی


5_آبان _94

"ملاقات خدا "


می شود کاری کنیم؟


دست خلقی را  بگیریم


و  کمی یاری کنیم ؟؟؟!!!


پله ها را طی کنیم  


راهی نمانده تا خدا 


پله پله طی کنیم ما 


تا  ملاقات خدا ...


5__8__94 


"پونه شاهی "


" من غریق ام "

دل به دریا زده ام

دل من  طوفانی ست

یاد تو موج به موج 

می  زند بر در و دیوار دلم

من غریقی  هستم  

غرق در  غربت عشق

تو نداری خبری از دل من

دل به دریا زده ام

ببرد  موج به موج  یاد مرا

از  دل   "تو "

ببرد موج به موج  یاد تو را

از دل من

دل طوفانی من

غرق  تو بود

دل به دریا زده ام

نکند دست قضا

نگذارد برود یاد تو

از خاطر من ...

"پونه شاهی "

2  آبان 94

" در کربلا"



در کربلا



 حتی شیطان



بر حسین (ع) سجده نمود ...





"پونه شاهی "



2_آبان ماه _94



" تو که تمومی نداشتی برام "

 


 

دفه آخر گفتم که تموم شدی  برام


دروغ بود توکه تمومی نداشتی  برام



 

از اتفاق  بودنت تو  رفته  بودی 


از کجای  نبودنت   اومده  بودی؟ 


 

 

از کجای زندگی من شروع شدی


از نقطه ی غروبت  باز هم طلوع شدی



 

روزی می آد که میمیریم و تموم میشیم


بدون هم ما به تنهایی محکوم میشیم



 

ختم این غائله به دست تو ختم میشه 


حضور تو ؛ توهر مجلسی بزم میشه



 

 

نشد بخوام که برگردی به زندگیم


پای تو رفته تو موندی ته زندگیم




"پونه شاهی"


3مرداد94

";من به تو ایمان ندارم "


من

به چشمان تر ات ایمان ندارم کافرم 



گر به آن


چشم سیاهت دل ببندم کافرم


پیش من

از عاشقی کم گوی کمتر ناله کن 



من به آن


عشقی که نامت را نهادم کافرم


"پونه شاهی "


13مرداد94