فرصتی نیست مرا تا غم فردا بخورم
غم هجران ترا تا ته دنیا بخورم
ساقی امشب تو قدح ام را پر کن تا لب لب
بخورم باده ی تلخ ؛ غصه ی فردا نخورم ...
"پونه شاهی"
صدایم کن
همین امروز
همین حالا
که سرشارم
زبودن درکنار تو
صدایم کن
همین امروز
همین حالا
که من بی تابم از نبودن ها
صدایم کن
همین امروز
همین حالا
که من کم دارم ات اکنون
صدایم کن
همین امروز
همین حالا ...
"پونه شاهی "
18 خرداد 92
می شود یارب
که تو کاری کنی یارت شوم ؟
می شود کاری کنی
تا من گرفتارت شوم؟
عاشق شیدای تو
شهلای تو
لیلا شوم ؟
می شود در عرش خود
جای ام دهی ؟
حرفهای عاشقی
یادم دهی ؟
می شود تو عشق من باشی و من مجنون تو ؟
می شود من را ز من دور ام کنی ؟
از خودم از هر چه غیر تو
کمی دور ام کنی ؟
می شود با عاشقان خود تو محشورم کنی ؟
می شود دستم بگیری و من بگیرم دامن ات ؟
می شودیادم دهی از عشق بمانم بنده ات ؟
می شود عاشق کنی شیرین من تا من شوم فرهاد تو ؟
می شود لیلا شوی تا من شوم مجنون تو؟
می شود؟
می شود کاری کنی تا من شوم رها از غیر تو ؟
می شودبا تو خدایا می شود ...
پونه شاهی
4 __مهر_94
مرا رها رها نکن
نمانده است قرار من
بگیر دست خسته ام
نمک نزن به زخم من
به هر شبی ؛ تو ماه من
بمان تو در کنار من
مرا رها رها نکن
8_7_94
کم شده بودی
در صبح و ظهر و شب
من
جای کم شدن ات را
داشت
قرصها می گرفت
درصبح و ظهر و شب
من...
19 شهریور 94