من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

" شاه پری قصه ها"


مثل یک خواب

پر از کابوسم 

مثل یک مرده که از یاد رود  

یا به مانند شکسته قابی  

 کج و معوج که ندارد جایی 

آه دیگر اکنون 

چه کسی هست 

کمی شانه شود 

سر هر هق هق من ؟

چه کسی هست 

   کنارم باشدسر هر غصه ی من ؟

نه کسی نیست بجز مادر من 

همه جا همره من 

همه جا یاور من 

نه کسی نیست بجز مادرمن  ... 

 

...


17 فروردین 96

پونه شاهی 

" تبریک بهار"

Photo by me

مادرم همیشه بهاره
      حتی وسط زمستون


به بهانه ی بهار تبریک می گم دیدید زمستون رو با هم و درکنار هم پشت سر گذاشتیم  زندگی مون هم همینطوره با هم و در کنار هم همه ی زمستونها رو به بهار پیوند می زنیم  رسم روزگاره زمستون میشه بهار  بهار میشه تابستون  و تابستون میشه پاییز و پاییز باز میشه زمستون  قشنگی دنیا به همین دور زدنهاشه  ... این پست فقط برای عرض تبریک به تک تک دوستای خوب و گلم هست  که سال 95 رو با کامنتهای خوبشون توی وبلاگم به من امید دادند و با خوندن مطالب خوبشون در وبلاگاشون دلگرمی گرفتم و خوندم و آموختم باز امیدوارم بتونم بیام و از مطالب وبلاگتون حظ لازم رو ببرم ...

دنیا دنیا سلامتی ... دنیا دنیا موفقیت ... دنیا دنیا خوبی و خوشی و نشاط ...دنیا دنیا حس خوب و عشق  واقعی ... دنیا دنیا پول و ثروت معنوی و دنیوی ...دنیا دنیا بخشش و بخشندگی ...برای خودتون و عزیزانتون آرزومندم .... دوستتون دارم  و موفق باشیدو پیروز

"تک درخت پیر"

  • Photo by:Pooneh.Shahi

  • چون تندر و رعد

در برابر طوفان 

ایستاده بود

تک درخت پیر ...

"برنده هم بازنده است"



سرباز زانوهایش را مثل دو شیئ مقدس بغل گرفته بود و کنار سنگر به روی برفها مثل جنینی مچاله شده بود و مشغول مردن خودش بود . ١٩٤٥ بار حمله کرده بود که نتیجه ی آن ١٩١٤ حمله ناموفق و ٣١حمله ی موفق .خواب تولد ٣١ سالگیش آشفته تَر از جنگ وأترلو برای ناپلئون بود.
رقص والس وسط کاخ الیزه با ژورفین دور از چشم ناپلئون مزه ی شیرینی ناپلئونی را تداعی می کرد .
صلیبها ی زیادی مانده که هنوز صیقل نداده بود ،جنگهای زیادی که هنوز آتش بس نشده بود ولی بی تفاوت به تمام اینها زانوهایش را مثل دو شیئ مقدس بغل گرفته و مثل جنینی بر روی برفها مچاله شده و شماره معکوس مردنش را آغاز کرده بود صدای شلیک خمپاره می رسد کنار پاهایش اینجا زمینش أفغانستان آسمانش سوریه است .
مردی در کرخه می شوید دلتنگی سربازی را زنی در راین می ریزد اشکهایش را .
#پونه شاهی

پ.ن:١٩١٤جنگ جهانی اول و ١٩٤٥جنگ جهانی دوم و فاصله ی بین این دو جنگ ٣١سال می باشد.
به یاد تمام سربازانی که مخالف جنگ و خونریزی بودند و هستند ولی چاره ای جز دفاع نداشته و ندارند و دور از خانواده هاشون زیر برف سنگین چشم به روی تمام دنیا بستند و رفتند.
جنگ هیچ برنده ای ندارد.

" بوی عشق"


خیابان بوی عشق می داد 

پر از احساس مردانه 

پر از احساس عشقی که در آن 

فرمانروا  زن بود ...


27 بهمن 95

"پونه شاهی "


"کوه"


Photo by:Pooneh.Shahi



حصر خانگی کوه 

معنا ندارد 

کوه ؛کوه است

 حتی در حصر...


25بهمن95

"پونه شاهی "

"جز تو"

Photo  by:Pooneh.Shahi

کسی مرا صدا نخواهد زد 


کسی مرا مامنی نخواهد بود


کسی مرا به کوچی  نخواهد برد


مگر صدای او 

مگر پناه او 

که من با او 

آرام  خواهم شد 

نور خواهم شد 

ذره ای در آسمان ها 

همدم خورشید خواهم شد !!!



"پونه شاهی "

14 بهمن 95




"فرشته ها هرگز نمیمیرند"



من فرشته ها را دیدم.
یک بال آتش و یک بال خاکستر
بر فراز پلاسکو می پریدند ،می سوختند و خاکستر می شدند .
میدیدم و پرنده ای در من خود را با شدت به قفسه ی سینه ام می زد تا بزند به دل آسمان بپردوبرود و با بالهایش خاموش کند بالهای فرشته هایی با یک بال آتش و یک بال خاکستر را . می پرید و اوج نمی گرفت.
پرنده ی جای گرفته در قفسه ی سینه ام بی پرواز ترین پرنده ی روی زمین بود.
سوختند و سوخت...
آنها یکبار و پرنده ی وجود من تا زمانی که زنده خواهم بود ؛هر روز هر سال با دیدن هر آتش نشان .
فرشته ها هرگز نمی میرند .
با یک بال آتش و یک بال خاکستر؛  از آتش به خاکستر و از خاکستر به بهشت تبدیل می شوند . 

+دنبال هیچ فرشته ای نگرد فرشته یعنی آتش نشان...

"پونه شاهی "

1395/11/01

"عصر یخبندان"

Photo  by:Pooneh.Shahi


من که رفتم !!!


چه کسی گرم نماید یخ دستان تورا ؟؟؟


چه کسی  قهوه ی داغی شود اندوه تو را ؟؟؟


چه کسی شانه شود ؛  اشک تو را ؟؟؟


من که رفتم ...


خدایا


تو کسی را بفرست که دهد تسکینش


وکند گرم چو آن  قلب یخش  ؛بشود قهوه  ی داغ 


وقت اندوه شود شانه ی اشک ؛


بشود رامش جان ...



23 دیماه 95


"پونه شاهی"

"مه آلوده ی تو "


Photo by:Pooneh.Shahi

" احساس می کنم که مرا

 از عمق جاده های مه آلود

 یک آشنای دور صدا می زند"


زنده یاد قیصر امین پور"

***


شهر مه آلود شد 

از آتش سیگار که 

 شاید ببرد یاد ترا از دل من

 لیک نبرد...


١٨دی٩٥

"پونه شاهی"