-
"چشمهایت "
جمعه 7 خرداد 1395 22:06
نمی دانم !! چشم هایت خواهند بخشید چشم هایم را که مدام گره می خورند در چشم هایت ...؟؟؟؟ "پونه شاهی " 1 خرداد 95
-
"پرنده های بی هوا"
سهشنبه 28 اردیبهشت 1395 15:11
رها شدند رها ؛ رها پرنده های بی هوا کبوتران بی صدا قفس قفس ؛ نفس نفس رها شدند از این فضا ... "پونه شاهی " 1395/02/26 پ. ن : خوش بحالشون :)
-
"انصاف که نه ؛ حقم نبود"
جمعه 24 اردیبهشت 1395 21:55
می ترسم از اونی که گفت عاشق شده عاشق نبود عاشق شد و عاشق شدم اما ولی لایق نبود دل دادم او از من گذشت دیدم که او همدل نبود گفت عاشقه بی من نمی تونه بره ؛ عاشق نبود لبریزم از حسی که افسارش توی دستم نبود برهم زده آرامش ام انصاف که نه حقم نبود حسی نبود دردی نبود دردم شد اما او نموند زخمی شده احساس من دیدی که او مرهم نبود...
-
"تقصیر دستان توست "
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 08:24
گنجشکها و یا کریم ها هر روز انتظار می کشند روی ایوان تو فراموش شان می کنی آنها فراموش ات نمی کنند ایوان می شود پر از ازدحام گنجشکها و در کنارشان یا کریم ها دلگیر می شوی از این ازدحام پر سرو صدا دلگیر نشو تقصیری ندارند تقصیر دستان تو ست از آن روز که عادتشان داد به دانه هایی که هر روز تفریحانه می پاشید برایشان ......
-
"بیا تو اشتباه کن"
شنبه 11 اردیبهشت 1395 08:31
بیا تو از محل ما عبور اشتباه کن سری بزن به کوی ما مرور اشتباه کن نگاه کن به پنجره نگاه اشتباه کن تکان داده دست من تکان بده تو دست خود بخند و اشتباه کن بیا تو در حریم ما دوباره اشتباه کن به غیر من تو از همه وداع به اشتباه کن ... "پونه شاهی " 4 اردیبهشت 95 شعر رو با همه ی وجودم و با همه ی احساسم تقدیم میکنم به...
-
"زندگی"
شنبه 4 اردیبهشت 1395 10:33
زندگی چیزی نیست جز همین دست عزیز ی که هر روز ترا سر یک ساعت خاص می پراند از خواب زندگی چیزی نیست جز همین لحظه که تو می خوانی جز همین چای سیاهی که من می نوشم زندگی چیزی نیست جز همین گیر سه پیچی که بما می دهد این لامصب زندگی چیزی نیست جز همین چینی که بر گوشه ی چشمم پیداست جز همین تار سفیدی که بر موی شما هم پیداست زندگی...
-
"شهید می شوی دور از وطن"
یکشنبه 29 فروردین 1395 07:16
به وسعت افغانستان اشک دارم و به وسعت لبنان داغ به وسعت سوریه زخم دارم و به وسعت فلسطین سنگ سنگ برای به سینه زدن زخم ها سر باز می کنند سربازها جنگ آغاز می کنند هجوم درد است به سوی کرانه های باختری یک بالگرد می آورد پدر شهیدشده را برای دختری وطن می شود سوریه و سوریه می شود وطن می میرد سرداری دور ازمرزهای وطن تیتر می شود...
-
"دل خوشی"
چهارشنبه 25 فروردین 1395 13:57
ما دل خوش آنیم که از در تو درآیی ماه ی و شب ام چون رخ مهتاب درآیی... "پونه شاهی"
-
"جهان سوم"
دوشنبه 23 فروردین 1395 22:46
پیله می کنند در خواب کودکان جا مانده در تاب در پیچ اولین طلوع آفتاب می میرد رویای شکل گرفته در انبوه خواب صدای خمپاره و بوی باروت ارمغان جنگ از کرخه تا کرکوک جهان سوم همین جاست درست نقطه ی تلاقی نفت و هجرت و باروت میدان میدان مین آورده اند برای پاهای کودکانمان در پیچ اولین میدان اولین بمباران از هر صبح تا هر شام خانه...
-
" انتخاب"
شنبه 21 فروردین 1395 15:34
دو حق انتخاب داری اول : با من بمانی و انتخابم کنی دوم : با تو بمانم و انتخابت کنم ... 18 فروردین 95 "پونه شاهی "
-
تبریک
چهارشنبه 18 فروردین 1395 11:53
نیشابور پایتخت کتاب ایران درسال 1395 شد تبریک به دختران و پسران خیام
-
" منتظر بود"
جمعه 13 فروردین 1395 18:23
گفته بودی که تو می آیی منتظر بود دل و دیده و این جاده و چشم سیاهی که تر است عهد بستی که با آمدن چلچله ها تو به دیدار دل و دیده و این جاده و چشم سیاهی که تر است می آیی من نفهمیدم که احساس تو پاییزی بود من نفهمیدم چه کسی کشته که تو کشتی مرا تو نیایی چنان می میرد دخترک ساده ی این قصه ی تلخ که بسوزد دل سنگ زمین دست احساس...
-
"نوروز"
چهارشنبه 4 فروردین 1395 18:31
تو که باشی همه ی فصل ها بهار می شود ... تقدیم به همه ی دوستای خوبم به پاس بودنشان در این مدت در وبلاگ من : تو را به تو تبریک می گویم بهارم بهارت مبارک
-
"گم شدم "
یکشنبه 23 اسفند 1394 22:01
گم شدم در شب نی نی چشمانی که می خندید به من ... "پونه شاهی " 22 اسفند 94
-
"تلو "
شنبه 22 اسفند 1394 14:17
تلو می خورم از شرابی موهایت .... 22 اسفند 94 "پونه شاهی "
-
" دو چشم سیاه شب هم خیس "
چهارشنبه 19 اسفند 1394 21:40
خیابان خیس و چشم من خیس می بارد باران بر هذیانهای خیابان خیس می لغزد یاد تو بر گونه های من . . گونه های من هم خیس لابلای این همه بارانی که می بارد در خیابانی خیس دو چشم سیاه شب هم خیس می غلتد اشک و دو چشم سیاه من هم خیس ... "پونه شاهی "
-
"خوابهای بی باک"
شنبه 15 اسفند 1394 22:50
خوابها بیباک اند می برند آدمها را سمت ترسهایشان مردی ؛ خواب _نان می دید سربازی ؛ خواب _جان کودکی ؛ خواب _ شبهای بی موشک و بمباران دختری ؛ بلوغ شده بود و هر شب در خواب می بوسید پسر همسایه را و زن خواب رسیدن جنین و تولد دختری که هر گز نداشت ... "پونه شاهی " 15 اسفند 94
-
"دود سیگار"
پنجشنبه 13 اسفند 1394 22:03
کاش ______________________می شد _________سیگار های ____________من خاطرات ______ تو _________را _____________دود می کرد.............. "پونه شاهی " 13 اسفند 94 + با توجه به پیشنهاد جناب خسرو این پست ویرایش شد سپاس از این دوست بزرگوار
-
"شاهی بی شین و یا "
شنبه 8 اسفند 1394 10:46
جدی گرفته بودیم حرفهایش را عشق آتشین و شعله هایش را زین آتش سوختیم و خاکستر شدیم از این رو اینگونه معتبر شدیم حالش بد بود گمان برد که عاشق است غزل سرود اینجا مردی عاشق است از فروغ گفت و فروغ چشمهایم از روزهای خوب ، امید فردایم ما حالمان خوب بود و باور کردیم حرفهای عاشقی او را از بر کردیم امروز حالش خوب است ولی عاشق...
-
" تو می روی"
سهشنبه 4 اسفند 1394 23:15
تو می روی و دنیا خالی می شود یکبار دنیای من بی تو رستاخیز می شود انگار ... "پونه شاهی " 4 اسفند 94
-
"مقدس"
سهشنبه 27 بهمن 1394 23:32
مقدس است ماندن و دفاع تو از من در برابر هجوم حجم تنهایی... "پونه شاهی "
-
"هیتلر"
شنبه 24 بهمن 1394 23:52
توهیتلر بودی و من تنها یهودی که عاشق تو بود می سوزاندی مرا در کوره های اشباع شده ی انتظار... "پونه شاهی" 24 بهمن 93
-
"دوست ام آرزوست"
یکشنبه 18 بهمن 1394 22:38
خنجر کدام دوست بود که به جانت نشست کمرت تا خورد ؛ زهر آن در کامت نشست دریغ و درد که دوره ی دوست شفیق رفت دوره ی دوستی تا پای جان و عمیق رفت زخم روی زخم می زنند به ظاهر رفیقان پاد زهری باید ؛ ز _دست _ طاهر_ رفیقان صفای دل و وفای دوست هم آرزوست دادن جان از برای دوست هم آرزوست ... "پونه شاهی " 18_11_94
-
"قاب پیروزی"
یکشنبه 11 بهمن 1394 07:57
تن آرزوهامون رنگ خاکستری میشینه وسط زیر سیگاری خاکسترش میشینه اونی که مرهمه وتو لحظه ها جاریه فیلترای له شده توی زیر سیگاریه خیلی وقته همه فیلتر کردیم قلبامونو نکنه عاشق شیم ؛ بسته بودیم چشامونو بازم امشب قمر در عقربه وعقرب در ماهه نیش می زنه پای رفتنمو دنیا پر از چاهه مردی می رفت خیابو نو؛ رو به ایستگاه آزادی پشت به...
-
"مجنون بی لیلا"
شنبه 3 بهمن 1394 20:22
مجنون بی لیلا منم تنها تر از تنها منم مجنون نمود و خود برفت عاشقتتر ینم بود و رفت قلبم شکست ؛ پشتم خمید او اشک خونینم ندید روزی که شب شد را ندید درمان دردم را ندید اشکم نکرد درمان من ای جان من جانان من رفتی برو آخر کجااااا؟؟؟ آخر بگو بی من چراااا؟؟؟؟؟ "پونه شاهی " 2 بهمن 94
-
"اگه عاشق نباشی "
چهارشنبه 30 دی 1394 21:11
اگه عاشق نباشی تو دلت از غصه میمیره دلت نازکتر از گل میشه جون میده و میمیره "پونه شاهی " + تصویر ثبتی از شمعدونی گلخونه ی شرکت
-
"سراب "
جمعه 25 دی 1394 18:44
دستهایت نیامده بود برای بخشیدن عشق برای دادن شاخه ای گل سرخ دستهایت آمده بود تا به هم بریزد روزهایم را ببرد از سر شب خواب هایم را... "پونه شاهی " 21 دی 94
-
" خیال بافی"
دوشنبه 21 دی 1394 21:37
قرابت عجیبی ست بین آمدن تو و بر آمدن مهتاب و سرودن شعری در وصف آفتاب می آیی و من خیال باف می شوم می بافم تصویر تو را که در آستانه ی در ایستاده ای آمده ای شانه میزنی تنهایی موهایم را و گل می زنی به رشته های بافته شده ی خیالی موهایم ... "پونه شاهی" 21 دی 94
-
"کم شده ای "
پنجشنبه 17 دی 1394 21:06
تو کم شده ای از روزهای من چه زود شب می شود !!!! "پونه شاهی" 16 دی ماه 94
-
"عبور از چراغ قرمزها"
دوشنبه 14 دی 1394 20:16
سفر می کنم از من به من می رسم به تو سر هر پیچ سر هر کوی سر هر برزن **** مرد بودم اگر چه زن هستم زن هستی اگر چه مرد بودی من مرد می شوم و در تو حل تو زن می شوی و در من حل تو بیشتر گریه می کنی چون من من بیشتر بغض می کنم چون تو ***** ظرفها را می شوری ؛ آه غذایت سوخت می کوبم بر سر مدیر ؛آه کجایش سوخت می روم در پی کاری ؛ بی...