رویای اون روزای من؛ آبی و سبز فیروزه ای
کابوس شده رویای من ؛ سبزی که شد خاکستری
رویای مرد کاغذی ؛ شبهای شانزه لیزه بود
میدون آزادی پر از؛ مردای بی انگیزه بود
ریشه زدیم تو خاکمون ؛ تیشه زدن به ریشه مون
فریاد بی گناهیمون ؛ محدود شده به خونه مون
فریادمون بی حنجره ؛ دیوار شده هر پنجره
افکارمون زخمی شده ؛ زخمی نشست توحنجره
فریاد آزادی زدیم ؛ فریاد از این دلواپسی
شاید یه روز رها شدیم ؛از قهقراء از وا پسی
"پونه شاهی "
3___تیرماه ___94