من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

" نرو "


بیا  تا که زنده ام کنارم بمون


 تو چشمام نگاه کن و عشق و بخون


نرو بی تو من هیچ هیچم بمون


تو از حس من شورو شوق و بخون



 

تو می ری و فصلا میشن فصل کوچ


خیالی که بافتم میشه هیچ وپوچ 


می شینه  یه برفی توی کوچه هام


میشم  جنس نسلی  همون نسل پوچ

 



می خواستم کمی تکیه گاه ام بشی  


کمی مونس و  غمگسارام بشی


بمونی کنارم تو  چار فصل عمر


تو تقویم من تو بهار ام بشی



 

نشد دستاتو توی دستام بگیرم


نذارم بری قول موندن بگیرم


 نشد قبل رفتن  تو رو من ببینم


بگم تو بمون  ؛ حس بودن بگیرم


 

پونه شاهی


15 تیرماه 94


نظرات 1 + ارسال نظر
مرضیه سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 23:18

سلام عزیزم
وبلاگت مبارک باشه
کار خیلی خوبی کردی ؟امیدوارم زمانی برسه آثارتو چاپ کنی

سلام مرضیه جون ممنونم عزیزم مرسی مرسی مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد