من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"گوشه ی هشتم "



جهان هشت گوشه داشت 

 

از شب قرار سر ساعت هشت

 

جهان هشت گوشه داشت

 

گوشه ی هشتم بوسه ای کشدار

 

توی تاریکی  مهتاب بین درختان سپیدار

 

ارشاد می کرد ماه ستاره ها را

 

خورشید بخواب رفته بود

 

 در آغوش غریبه ای پشت کوه ها

 

ذهن زمین آشفته بود از  گذشته ها

 

 زاییده بود غصه های اش را

 

نوبت زایش عاشقانه هایش بود...

 

 

18__دیماه __93


"پونه شاهی "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد