من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

" امام زاده ای که با هم ساختیم"


عاشق شدیم

 و دل باختیم  این

" امامزاده ای ست  که با هم ساختیم "

خشت خشت با مهر؛ با عاطفه

بیت بیت با شعر؛ با خاطره

دل دادیم و دل باختیم

در دل ثانیه ها و لحظه ها

به جای هم  جان باختیم

" در شهری که سگ صاحبش را نمی شناخت "

صاحب عهد  شدیم  و بنا را به عشق

 ساختیم

می خواستیم

 هفت شهر عشق را

 شانه به شانه هم  بتازیم  

طرح لبخندرا

 در بافت  کوچه های  شهر ببافیم

 

می خواستیم  در بازی دنیا هم

 برنده باشیم

  هر آنچه باخته ها را هم ؛

 برنده باشیم  

نشد_ که_ نشد__ که__ نشد

فصل عوض شد و تو نیز هم  

باد آورد غم هجران و تو نیز هم

 و یران کرد آنچه را که ما ساختیم

آن امامزاده ای را  که با هم ساختیم

شاید ترا باد آورده بود

 که باد هم برده بود با خود

در کوچه  باغهای  نیشابور

بوی سوختگی بر خاسته بود

 

" سوخت قلب امامزاده ای  که  با او ساخته بود"


"پونه شاهی"

30__شهریور__93

نظرات 7 + ارسال نظر
مستانه سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 20:40 http://eagle2015.blogfa.com/

مـن کـه مشغولم بکاردل ، چه تدبیری مرا
منکــــه بیــــزارم ز کــــارگــل ، چه تزویری مرا
منکه سیرابم چنین از چشمه ی جوشان عشق
خلق اگــــر با مــن نمی جوشد ، چـه تاثیری مرا
منکـــه با چشــــم حقارت عالمی را بنگــــــرم
سنگ اگر بر سر بکوبندم ، چه تاثیری مرا...


رحیم معینی کرمانشاهی

من مست می و باده ؛ تورفتی از این خانه
من سوختم از داغت ؛ باز آ ی به می خانه
درود بر شما

اسنا سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 13:06

سلام عزیزم عالیی بود

سلام و درود بر آسنای مهربون ...عالی خودتی عزیزم

مهربانو سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 08:25

روزهای بارانی...
شاعرپرور است!
برف،
نویسنده های بزرگ خلق می کند.
داستان های پاورقی
محصول روزهای آفتابی.
رنگین کمان...
مخصوص ِ قصه های کودکان!
رعد و برق
کارآگاه ها را وارد نوشته می کند.
توفان
فیلسوف می زاید.
و...
روزهای ابری
به پاره کردن ِ همۀ آنچه روزهای قبل نوشته شده...
می گذرد!

#مریم_مومن
سلام بانو و روزتان زیبا

عشق یعنی که تو باشی
در همین شعر و سرود
بر تو باشد صد سلام و صد درود...
هر روز و هر شبت و هر لحظه ی تان زیبا

مهربانو دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 19:34

گویند که درویش همان عاشق مست است

خود گفته به میخانه فقط باده پرست است

من رفتم و دیدم که درآن خانه خراب است

گاهی به سجودست و گهی باده شکست است

گفتم که مگر یار ندیدی به شبستان

دلدارهمان نیست که از دام برست است ؟

اینجا که به جز ساغر و ساقی نتوان دید

گفتا که مرا یارهمان جام به دست است

ما در پی هر یار نگردیم به هرجای

معشوق من آن باده و آن جام الست است

در رقص سمائیم چو از خویش در آئیم

یاهو بزند آنکه ز هر دام بجست است

سلام و درود بر بانوپونه ی با احساس و اندیشمند شعر زیبایی سرودید هرچند به روانی و موزون شعر قبل نیست اما مضمون زیبایی را در بر دارد که فحوای کلامتان را به وضوح مشهود میسازد
دست مریزاد

سلام مهربانو ؛ بانویی از جنس مهر سپاس از این همه محبت و توجه تان
بعضی شعرامو خودم دوست دارم اینم یکی از اوناست ویکی دیگه شم ماهی ها هم عاشق می شوند حتما" اونو یه نگاهی بندازید...ساده و حرف دل من تو اون شعر هستش
مرسی از اینکه وب منو مزین می کنید و با حضورتون گرما می بخشید درود بر شما و مهر جاویدتان

کیارش دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 16:06

درود پونه خانم
برای یک بار
فقط برای یک بار
مرا در اندوه مبهم یک دروغ شناور کن!
آرام سر به گوش من بگذار
و بگو دوستت دارم!

سلام و درود جناب کیارش
به به عجب سروده ی زیبایی
ممنونم از حضورتون صفا اوردید

کیارش دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 16:03

درود بانوی شعر سپید
فاصله را تو یادم می دهی...!!!
وقتی با لبخند دور می شوی
فاصله یعنی تو ...!

سلام و درود
خوش اومدید به امپراتوری من ...صفا بخشیدید و گرم کردید با شعر زیباتون
درود و سپاس

کیارش یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 21:19 http://kh3sa.blogfa.com/

سلام و درود
خوش آمدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد