من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"دام بلا"



شب گیسوی تو شد دام بلا


دل من شب زده شد


دست این دل لرزید


پای در دام تو افتاد؛ چه آسان لغزید


دل من عاشق شد


و چه شبها که گرفتار تو شد


و چه اشعار بلندی


 همه در وصف  تو شد


شب و گیسوی شب ات


شده اند بیت وغزل


می سرایم ترا


بیت به  بیت ؛ شعر و غزل ...




 22 فروردین 93

"پونه شاهی"

نظرات 10 + ارسال نظر
مهربانو پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 13:40

وای ببخشید
چریک چیه منظورم شریک بود ما را در احساس خود شریک بفرمایید
چشم حتما میخوانم

متوجه شدم منظورتون ومرسی مرسی

عمو علی پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 13:30 http://aliakbarforghani.blogfa.com/

گفتم : کبوتر ِ بوسه!
گفتی : پَر!
گفتم ‍: گنجشک ِ آن همه آسودگی!
گفتی : پَر!
گفتم : پروانه پرسه های بی پایان!
گفتی : پَر!
گفتم : التماس ِ علاقه،
بیتابی ِ ترانه،
بیداری ِ بی حساب!
نگاهم کردی!
نه انگشتت از زمین ِ زندگی ام بلند شد،
نه واژه «پر» از بام ِ لبان ِ تو پر کشید!
سکوت کردی که چشمه ی شبنم،
از شنزار ِ انتظار من بجوشد!
عاشقم کردی! همبازی ِ ناماندگار ِ این همه گریه!
و آخرین نگاه تو،
هنوز در درگاه ِ گریه های من ایستاده است!
حالا - بدون ِ تو!-
رو به روی آینه می ایستم!
می گویم: زنبور ِ گزنده ی این همه انتظار،
کلاغ ِ سق سیاه این همه غصه!
و کسی در جواب ِ گفته های من «پر!» نمی گوید!
تکرار ِ آن بازی،
بدون ِ دست و صدای تو ممکن نیست!
پس به پیوست تمام ِ ترانه های قدیمی،
باز هم می نویسم:
برگرد!●
[گل]

درود بر شما و قلم زیبایتان
زنده باشید و مانا

مهربانو پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 12:45

اشکالی ندارد دوباره خواهم نوشت
سلام و درود بانو
شعر زیبایی سراسر و مشحون از واج آرایی د، س، فحوای آن هم زنانه ی زیبایست که روح لطیف یکبانو آن را سروده و چه زیبا مکنونات یک زن را در عمق واژه ها نشاندید
باز هم بسرایید و ما را در احساس خود چریک گردانید
با سپاس

ممنونم بانوی مهر و ماه
یک سروده هست به اسم "خواب"(لطفا" سرچ بزنید تو وبم )دوست دارمهر وقت فرصت کردید بخونیدش طولانیه
ولی دوستش دارم تومایه های سروده های سیلویا پلات هستش ...بعد از خوندن صرف نظر از احساس ونظر من بعنوان یک بانو نظرتون رو در موردش بنویسید می خوام ببینم چقد ارتباط با این متن برقرار کردید ...مرسی مرسی مرسی

مهربانو پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 12:41

نظرات منم که نیست

سلام مهربانوچقد بد که این بلاگ اسکای نظر خوار شده است
درود بر شما ومهر بی پایانتان

عمو علی پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 09:29 http://aliakbarforghani.blogfa.com/

سلام
صبح به خیر و نیکی

سلام و درود
روزتان سرشار از خیر وبرکت خوش آمدید

عمو علی پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 09:28 http://aliakbarforghani.blogfa.com/

تا جگر ِ من به سوز و آه نیفتد

بَهر ِ علاجم کسی به راه نیفتد

با گُنَهَم چاه درست کردم و گفتم

یوسفِ من در تهِ این چاه نیفتد

خَلقاً و خُلقاً شبیهِ ذاتِ رسولی

کوفه محال است به اشتباه نیفتد

آه عقاب ِ علی مراقب ِ او باش

راکب ِ تو در دلِ سپاه نیفتد

حداقل کاش علی اکبر ِ لیلا

رویِ زمین پیش ِ چشم ِ شاه نیفتد

زود بلند شو پسر ِ ارشدِ بابا

تا به رویِ عمه ات نگاه نیفتد

زود بلند شو که اِبن سعد نخندد

بر پدر ِ تو از این به بعد نخندد...


[گل]

سلام ودرود
خوش آمدید
عجب شعر زیبا یی
از حضورتان خوشحال و مسرورم
درود خدا برشما باد

کیارش پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 09:26 http://kh3sa.blogfa.com/

درود وصبح عالی بخیر
دیار یاغی گری دیار نا مرغوبیست؛
حرفها را نمی فهمند،
می فهمند و استحاله می کنند،
استحاله می شوند و نا تمام می مانند.
چروکیده بگویم،
در پرده ای از ابهامات نامفهوم،
"ترک دیار می کنم
از تو فرار می کنم"
گرچه ترک دیار کردن و هجرت از میان قوم و قبیله
کار دشواریست، اما؛
گاهی دشوارتر از آن، ماندن است.
من؛
در فکر رفتنم.
تا هرکجا که بشود دور شد

سلام و درود روزتون بخیر ونیکی
سپاس از این سروده ی زیبا اما تلخ
انشالله هیچ وقت غمی در دلتان جا خوش نکند ...
درود درود درود

خسرو پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 00:10

. پس نظرات من کو ؟؟!!!

هر چی نظر دادید تایید کردم ...اگه غیر از اینها بوده نیومده

کیارش چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 23:49 http://kh3sa.blogfa.com/

درود تو که به ما سر نمی زنی شاعر یا قابل نمی دونی
بگذار خیال کنم

دلتنگی ،حاشیه نوشت کتابی است

کهروزی بکارم می آید

بگذار امیدوار باشم.....

آدما از آدما زود سیر میشن

آدما از عشق هم دلگیر میشن

آدما رو عشق هم پا میزارن

آدما، آدمو تنها میزارن...

دیگه دوستم نداری ،خوب میدونم

تو کتاب عشقت اینو هرروز میخونم..‌‌

سلام ودرود بر شما
تقصیر منه وقت کم دارم
هم برای نوشتن
هم برای خوندن
هم برای سر زدن
هم برای موندن
همه گله میکنند حق دارند ...عذر تقصیر
موفق باشید وسربلند وپیروزجناب کیارش

نارنجی 24 چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 21:32 http://orange24.ir

بسیار زیبا

درود و سپاس
خوش اومدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد