من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"تقصیر دستان توست "

 


گنجشکها و یا کریم ها

هر روز  انتظار می کشند

روی ایوان

تو فراموش شان می کنی

آنها فراموش ات نمی کنند

ایوان می شود پر از ازدحام

گنجشکها و  در کنارشان

 یا کریم ها

دلگیر می شوی

از این  ازدحام  پر سرو صدا

دلگیر نشو

تقصیری ندارند

تقصیر دستان تو ست

از آن روز که  عادتشان داد

به دانه هایی که هر روز تفریحانه   

می پاشید  برایشان ...


"پونه شاهی "

12 اردیبهشت 95

نظرات 12 + ارسال نظر
سعید شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 16:23 http://saeed-0343.blogfa.com

بیاد بیاور مرا
کیان خاطره ای از مهربانی
مرا بسوزان میان پنج شنبه ها
اگر بودنم تورا به شک انداخت
چون سایه ای که از نور می گریخت
چون ابتذال قلبهایمان آنگاه که از زمزمه محبت خالی می شد
امروز پنج شنبه است و تو نمی آیی

پنج شنبه های خاکستری

یاد آور سوختن من است

در آتش انتظار

انتظاری که به سر نرسید ...

مهربانو جمعه 24 اردیبهشت 1395 ساعت 08:13

سلام پونه جان

در منی و این همه ز من جدا
با منی ور دیده ات بسوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غیر

غرق غم دلم به سینه می تپد
با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن دمی که بی خبر زمن
بر کشی تو رخت خویش از این دیار

سایه تو ام بهر کجا روی
سر نهاده ام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز
تا که برگزینمش به جای تو

شادی و غم منی به حیرتم
خواهم از تو ، در تو آورم پناه
موج وحشیم که بی خبر ز خویش
گشته ام اسیر جذبه های ماه

گفتی از تو بگسلم ، دریغ و درد
رشته وفا مگر گسستنی است ؟
بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی است ؟

شعله میکشد به ظلمت شبم
آتش کبود دیدگان تو
ره مبند، بلکه ره برم شوق
در سراچه غم نهان تو
فروغ_فرخزاد

تو بی قرار و من بی قرار

آرام ندارد دل بی قرار

بر این بلا نمانده راه فرار

عاشق فروغم مرسی بانو

هنرمند چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 14:39 http://www.honar94.blogfa.com

سلام و درود استاد بزرگوار
خدا قوت

سلام و درود خوش آمدید به وبلاگ من

ازتون عاجزانه خواهش دارم که منو استاد صدا نزنید ...ممنونم

گنجینه خلوت من دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 08:06 http://marjandabiri.blogfa.com/

سلام پونه عزیزم خوبی؟
دلم برات تنگ شده بود چرا نیستی مهربونم؟
من درگیر پایان نامه ارشدم و یکم کارم سخت شده شما بیا و از طراوت بارانیت یکم دل ما رو هم تر کن
می بوسمت

سلام نازنین

راستش من هم درگیر حسابرسها هستم و تهیه صورتهای مالی چشم
ان شالله بیشتر سعی میکنم بیام
به به پایان نامه ارشد موفق باشی و پیروز عزیزم

گنجینه خلوت من دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 08:04 http://marjandabiri.blogfa.com/

ای آنکه پس از ما به جهان می تازی
می دان که جهان پر است از تن نازی
سرگرم مشو به یاوه در هر بازی
ورنه همه هستی خود می بازی

ای آنکه پس از ما به جهان بی تابی
می کوش که این دوروزه را دریابی
هر لحظه بدان که شعله ای در بادی
هر لحظه بدان که زورقی بر آبی

ای آنکه پس از ما به جهان در راهی
پیوسته زکوه عمر خود می کاهی
کوته نبود عمر بلند است آری
گر تو نکنی به عمر خود کوتاهی

ای آنکه پس از ما به جهان خانه کنی
ای کاش که زلف زندگی شانه کنی
افسانه عاشقی بخوانی شب و روز
خود را به جهان تو نیز افسانه کنی

مجتبی کاشانی

افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
وآن مرغطرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم کی آمدوکی شد

خیام

مهربانو یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 13:45

سلام کامنت خصوصی ام دستتان رسید

سلام عزیزم بله رسید ممنون از لطف بی دریغتون و قابل دونستید و با من در میون گذاشتید من هم دوستت دارم مهربانوی عزیزم

آسنا شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 20:53 http://powerpoint-ontime.blogfa.com/

سلام عزیزمم
خدا رحمتشون کنه :( اره عزیزم خوب کاری کردی رفتی گاهی ادم واقعا نیاز به حرف زدن با کسایی داره که میدونی نمیتونن سخن بگن دستشون ازدنیا کوتاهه اما همه حرفاتو میشنوه
مرسی ابجی گلم خداهمه بیمارهاروشفا بده
ای جونممم هیولا خخخخ طرف من نیاا ها وگرنه باخودت طرفی

سلام نازنین پونه
به پاس همه ی مهربونیات

آسنا شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 11:04

سلاام.خوبی عزیزم؟ شرمنده نبودم درگیربیمارستان و...
هوووم ببین عجب شعری گذاشتم
هنوزم شعرهاتو تو ایمیل ودفترم دارم و میخونم و واقعا ازته دل میگم که دراوج ناراحتی ارامشی بهم دادن ک اگه همون موقع کنارم بودی از ذوق ماچ میکردم ازاون ماچ پفکی ها خخخ
خیلی خوبه ک هستی پونه گلممم

سلام خدا رو شکر خوبم
دلم برای پدرم تنگ شده بودرفتم مشهد بهشت رضا دیدنش
باورم نمیشد اینقد دلم براش تنگ شده باشه
خوشحالم که رفتم ...
امیدوارم که حال خواهر گلت خوب بشه ...آمین
خوشحالم که نوشته هام گاهی بهت آرامش داده کاشکی من هم به اندازه ی تو مهربون بودم
اخیرا یه هیولا شدم

مهربانو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 20:03

سلام و درود نازنینم

گویند که محبت که از حد در شود
ابله گمان بد برد
شاید این شعر برای ما آدمها صدق کند که گاهی از محبت دیگران آنچنان در لاک دوستی خاله خرسه فرو میرویم که الطاف اور ابه پای سادگی و بهره برداری از این عنایات را پای زرنگی خود میگذاریم و این توازن مهر و محبت را بر هم میزند اما دنیای زیباتری نیز هست که در دل کوچک پرندگان میتپد
شنیده ای که میگویند یا کریم خانه ات گشته ، بی شک از نگاه پر مهر و دستان پر بذل ماست که بر روی بام محبت ما مینشینند حال این بذل و بخشش چه از سر خیر خواهی باشد چه از سر یک تفریح زودگذر.
چشمان گنجشک ها و یا کریم ها ریزش دانه ها را میبیند چه با هدف چه بی هدف
ای کاش ما آدم ها هم ،محبت را بدون حساب و کتاب به یکدیگر ارزانی میداشتیم ای کاش
ای کاش..
ممنون از شعر و دلنوشته های زیبایت
بازم به کلبه ام بیا مرور اشتباه کن

تو کتاب بامداد خمار یه قسمتی داره که میگه : نجابت زیادی هم کثافته ...
آدم یه جاهایی به این مطلب تو زندگیش می رسه ...ولی می خوام بگم کسی از خوبی و مهربون بودن ضرر نمیکنه بذار بقیه بدی هاشونو بکنند آزاراشونو بدن ...بیشتر از هر کسی خودشون ضربه می خورند ...شاید در ظاهر اینطور نباشه ولی در باطن قطعا" همینطوره ...
چقدر خوشحالم که تو رو دارم
در سینه
چقدر خوشحالم که تو رودارم
در یادم

درود بر تو بانوی مهر و ماه بانو مهرماه مهربان

م.ر.ک( محمدرحیم کاظمی ) پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 18:41 http://www.ghoghnous97.blogfa.com

برگرد
تکیه گاهم باش
تانیلوفرانه دورت بگردم[گل]
چقدرزیبا ست شعرت
دستمریزاد شاعر

درود بر شما
خوشحالم که خوشتون اومده
سپاس و تشکر از حضورتون و وقتی که برای خوانش و پاسخ گذاشتید
امیدوارم شاهد انتقادات در مواردی که حس میکنید باید انتقاد بشه باشم
موفق باشید و پیروز

آسنا پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 12:02

چشم به راه تو
مینشینم به انتظار
واین یادتوست
که میرسد به داد
لحظه های انتظار...
(( پونه ))

با خودم داشتم میگفتم عجب شعر جالبی چقدر برام آشناست
بعد اسم و دیدم خنده ام گرفت خیلی برام جالب بود خیلی ...وقتی یه شعر رو می خونی و خوشت میاد بعد میبینی خودت گفته بودی تو یه زمان خاص تو یه حال خاص غافلگیر میشی ...تو غافلگیرم کردی مثل همیشه
مرسی که هستی دوست خوب و مهربونم کاشکی همه مون به اندازه ی تو مهربون بودیم

خسرو چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 21:42

. در راهروی بیمارستان چند کشور جهان جملات
. زیبایی به چشم می خورد . مثلا . . .
. در امریکا . . بهتر از گذشته باز خواهی گشت .
. هلند . . با نیروی علم به جنگ درد آمده ایم . پس
. نگران نباش هموطن ! .
. انگلیس . . شغل ما آبروی ماست . و هدف ما
. درمان شما .
. ایران . . . هرگونه توهین به کادر بیمارستان 80
. ضربه شلاق و 3 سال زندان و جریمه نقدی دارد
. بهبودی ؟؟ ........ بدون شرح .........
. درود . شعر زیبایی هست . و من متاسفم که
. نظرم با پست هم آهنگ نیست . .
. بعدا خواهم آمد و می نویسم .

درود ...ممنونم از اینکه گاهی با نوشته های اینچنینی تلنگری می زنی
به وجدان خفته ی ما ...
مرسی از حضورتون جناب خسرو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد