من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"انصاف که نه ؛ حقم نبود"



می ترسم از اونی  که گفت عاشق شده  عاشق نبود

 

عاشق شد و عاشق شدم  اما ولی لایق   نبود       

    

دل دادم  او  از من گذشت دیدم که او  همدل نبود  

 

گفت عاشقه بی من  نمی تونه بره  ؛ عاشق نبود  

 

 

 

لبریزم از حسی که افسارش  توی دستم  نبود    

 

برهم زده آرامش ام  انصاف که نه  حقم نبود     

 

حسی نبود دردی نبود دردم شد  اما  او نموند     

 

زخمی شده احساس من دیدی که او مرهم نبود            

 

 

"پونه شاهی "

19 اردیبهشت 95


+ این ترانه ی جدیدمه اگه تونستی تنظیمش کن بخون

 ولی  بگو که ترانه ی پونه ست

نظرات 8 + ارسال نظر
سعید شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 16:20 http://saeed-0343.blogfa.com

سلام
خوبین؟
خوندمش اما به نظرم وزن شعر مناسب نبود
خیلی جاهاش مشکل داشت
اگه خواستید میتونم یه کوچولو تغییرش بدم
بهرحال ببخشید اگه یکم رک حرف زدم

سلام
خوش اومدید به وبلاگ من
ممنونم شکر خوبم انشالله شما هم خوب باشید
مرسی که خوندید
هر جایی که می دونید باید تغییر کنه تغییر بدید فقط یادتون باشه این یه ترانه ست و تو ترانه ها به اندازه شعرو غزل خیلی دقت در رعایتش نمیشه
ولی با همه ی اینا خوشحال میشم کمکم کنید که درستش کنم مرسی

گنجینه خلوت من سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 13:52 http://marjandabiri.blogfa.com/

بهترین چیز؛
رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است...

مهربانو دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 19:37

پونه جان برای من اصلا کامنتی از شما نیومده

الهی ی ی چه بد من کلی برات نوشته بودم حالا دوباره میام می نویسم عزیزم

مهربانو دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 14:16

پونه جان پیامم بهت رسید؟

آره عزیزم برات پیام فرستادم بخونش گلم دعا کردم برات:
دو قدم مانده به صبح
لب سجاده ی نور
من دعایت کردم ...

"پونه شاهی"

rezvan دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 10:12

این حق من نبود یادت بره منو یادت بره همه روزای روشن رو

یادت بره نگام دلواپس تو بود دستای بی کسم تنها کس تو بود

این حق من نبود تو بی خبر بری من ساده باشم و تو ساده تر بری

من که رو حرف تو حرفی نمیزنم من بعد رفتنت با دل خوشی بدم

من مبتلا به تو تو در فکر فریب این حق من نبود

میترسم از فریب از سایه غریب این حق من نبود

این حق من نبود شکستی عهدتو گفتی نمیبری کجا بردی دلو

ساکت شدم ولی رضایتی نبود درد و غمم زیاد شکایتی نبود

من که به پای تو نشسته ام ولی شکستی قلبمو گفتی مسافری

این حق من نبود تو این شهر غریب اسیر تو بشم با نیرنگ و فریب


**************

عالی مثل همیشه

به به به به

مرسی رضوان جووونم دوستت دارم هوارتا

تو عزیز دلمی

مجیدوفادار یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 19:10

سلام همشهری خوبم

عجب مزرعه نعنایی بود

بوش تا اینجا اومد چرا حذفش کردی ؟؟
ترسدی گشت ارشاد و بچه های ناهی منکر بیان از پشت موهاتو بکشن ؟؟؟

ترانه ات رو هرجور ردیف کردم نشد بخونم
همش با ترانه های آهنگران قاطی میشد

سلام و درود

من حذفش نکردم حتمنی مشکلی پیش اومده

ترانه ی بهنام صفوی رو دانلود کنید گوش بدید اینم وزنش مثل اونه ترانه ی که میگه دلگیرم ؛ دلگیرم از دستی که تو دستم نبود ...
مرسی و موفق باشی و پیروز

آسنا شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 19:25

چیه فکر کردی شاعرشدم
قربونت برم عزیزممم

دهن منو وا نکن

آسنا شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 14:26 http://powerpoint-ontime.blogfa.com/

فرصتی نیست مرا تا غم فردابخورم
غم هجران ترا تا ته دنیا بخورم
ساقی امشب تو قدح ام راپرکن تا لب لب
بخورم باده ی تلخ غصه فردا نخورم
پونه شاهی

غم نخور ابجی گلم دنیا ارزش نداره

فدای تو و مهربونیات

می دونی اولش گفتم چقد آشناست این شعر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد