من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"نرو"

میشه برگردی و عاشق بمونی

بمونی و نری پیشم بمونی

بخونی تو چشام باید بمونی

بمونی و بدونی بهترینی...

نرو برگرد ببین این راه تو نیست

تو این راه ها یه عاشق مثل من نیست

نمیشه صبح بشه بی تو شب من

نمیشه خوب بشه بی تو تب من ...

"پونه شاهی "

28 تیرماه 95

pooneh دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 11:53

نظرات 6 + ارسال نظر

ملاحت چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 21:31 http://berangebaran13.blogfa.com

درود بانو

..........................
دلم برای تو تنگ شده است
اما نمی دانم چه کار کنم
مثل پرنده ای لالم
که می خواهد آواز بخواند و نمی تواند!

به هوای دیدنت
در قاب پنجره ها قد می کشم
نیستی
فرو می ریزم
مثل فواره ای بر سر خودم
زیر آوار خودم می مانم در گوشه ی اتاق

ای انار ترک خورده بر فراز درخت
من دستی کوتاهم
من پرنده ای بی بالم
ای آسمان دور دست!

از تو محرومم
آنگونه که دهکده از پزشک
کویر از آب
لاک پشت از پرواز

اندوه ها در من شعله ور است و
ابر ها در من در حال بارش
نیمی آتشم
نیمی باران
اما بارانم، آتشم را خاموش نمی کند!

گرفتار ناتوانی های خویشم
رودی کوچکم
گرفتار باتلاق.

من تو را دوباره کی خواهم دید
ای پرنده ی مسافر
از کجا معلوم که دوباره برگردی!

راه ها باز است
آفتاب می تابد
اما من
حسرت راه رفتنم در پای فلج
گرسنه ای هستم
که نانم را
جای ماه بر سینه ی آسمان چسبانده اند.

دلم برای تو تنگ شده است
اما نمی دانم چه کار کنم
آرام می گریم
حال آدمی را دارم
که می خواهد به همسر مرده اش تلفن کند
اما نمی کند
چرا که به خوبی می داند
در بهشت گوشی ها را بر نمی دارند ...

"رسول یونان"

از کتاب: چه زود مهمانی تمام شد / گزینه اشعار رسول یونان

دفتر: اسکی روی شیروانی ها / 1392

من دستی کوتاهم
مرسی بابت این انتخاب خوب و بجاتون

خسرو سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 23:54

. درودی پاک و مهر افروز . این شعر . . یا . . ترانه را
. برای من ساختید ؟؟!!! . .
. راستی این بی مودب هر رو
. اینجا چه می کنه . . بزنم ناک اوتش
. کنم . . خب شما بهش بگو
. برای خسرو خان گفته ام . . تو برو پیش . . دلی

سلام ب و درود
کلا" من پاک پاک دلم هیشکی توش نیست جز مادرم
اینا زائیده ی توهمات منه
کی ؟ کدوم بی مودب ؟؟؟
بیایید کلا تصمیم بگیریم یه خورده انرژی مثبت اینور اونور بپراکنیم
و هر روز حداقل یه لبخند رو لب حتی یه نفر حک کنیم
چقد شعار دادم اوخ
من از منبر اومدم پایین حالا نوبت بقیه ست

مهربانو سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 18:38

سلام عزیزم
متاسفانه پدر همسرم بر اثر تصادف فوت شدن، درگیر مراسم ایشانیم, در عرض یک ماه دو پدر از دست دادیم پدر عزیزم و پدر شوهر گرامی ام

سلام بر مهربانو بانوی مهر و ماه و آیینه ها
تسلیت عرض می کنم خیلی ناراحت شدم
خداوند روحشون رو قرین رحمت الهی قرار بده
و به شما و همسری و خانواده های محترمتون صبر عنایت کنه ...
فکر میکنم کلا" خانواده تو چشم هستید و چشمتون زدند
دوستت دارم بانو مواظب خودت باش

مجیدوفادار سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 15:38

سلام پونه

اومدم ببینم این یارو که گفتی نرو
برنگشته :خند:::

غصه نخور یا خودش میاد یا نامه اش یا خبر مرگش :::

سلام جناب وفادار

نمی دونم حضرت فتانه چه حسی داشتند وقتی که این ترانه رو اینطوری قرائت می فرمودند :
برو که الهی دیگه برنگردی
ینی یه بانوی به اون زیبایی ببین چی خونده
تازشم کشته مرده ی اون ترانه اشم که میگه هم نامهربونه هم آفت جونه
.... ببین چقد فتانه جون صبور بوده و اقعنی اون جوانهای قدیم چقد صبور بودند؟؟؟
حالا این ترانه ی ما رو یه کارشناس کوچولو که ترانه سراست و خواننده
یه جمله فرمودند که خلاصه اش این میشه : زر زدی ببخشید نشد
سانسور کنم مثلا بجای کلمه ی ناخوشایند زر چه کلمه خوشایندی باید بکار می بردم که شما دقیقا" متوجه نقد ترانه من به این صراحت می شدید ؟؟؟
حالا یکیم نیست این ترانه هامو بخونه

مجیدوفادار دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 14:18

سلام پونه

این وفادار لشکرم یعنی چی اونوقت؟؟

الان این ترانه است؟؟
خودت بخون آلبوم درست کن حتما یه دونه میخرم بشرطی که صدات مثل خواهر آهنگران باشه

سلام بر شما
ایشالا می گم شما بخونید ش

farzad دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 12:04 http://ma2ta11.blogsky.com

میشه برگردی و عاشق بمونی

بمونی و نری پیشم بمونی

این برا قدیما بود
الان باید گفت میشه بری و دیگه برنگردی
تا فراموش میکنم برمیگرده و باز دنیامو ب اتیش میکشه و میره
...

سلام خوش اومدید
زیاد جدی نگیرید این یه ترانه ست فقط همین ...