من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"
من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

من پریشانتر از قاصدکم در دل باد

اگر به خانه ی من می آیی یک کتاب بیاور تا با آن روشن کنم شبهای تاریک افکارم را... "پونه شاهی"

"زلزله های لعنتی"

مردم شهر هر کدام داستانی دارند خیلیها تا دهان باز کردند ،اصل داستان را بگویند

جای حرف خاک و سنگ پر کرد دهانشان را،هر کس داستانی دارد ،
اما داستان زن جور دیگری ست ، داستانی که زنده است و قهرمانانش مرده!
لابلای هر کتاب قهرمانی زیر آوار مانده .زن نمی داند که قهرمانش زیر آوار کدام کتاب جا مانده!!!

 #پونه_شاهی

#ایران #ایرانی #زلزله#کرمانشاه#سرپل ذهاب#

نظرات 6 + ارسال نظر
مجید پنج‌شنبه 25 آبان 1396 ساعت 09:07 http://vafadarfaz.blogfa.com/

سلام پونه

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی



قصه ما امروز قصه دست های کنار هم و توان های هم افزاست. ماجرای هزار در هزار انسان به همت برخاسته و یک ملت شده و همراه .
ما کنار هم هستیم، ایستاده بر مدار برادری

سلام و درود بر شما جناب وفادار
ممنون این شعر حافظ رو خیلی دوست دارم
ممنون واقعیت همینه امیدوارم انسانها تا وقتی تلفات ندادند بیاد هم باشند و دست یاری به همسایه و برادر و خواهر و هموطن خود بدن و کمک کنند قبل از اینکه عزیزانمون فوت کنند .

دنیا پنج‌شنبه 25 آبان 1396 ساعت 02:28 http://www.bloodorange94.blogfa.com

درود زیباوغم انگیز

ممنونم از حضورت دنیا جان

مهربانو سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 22:33

سلام و درود پونه ی عزیزم
و داستان غمبار مردم سرزمینم چه حکایت ها که در فصل هایش ندارد
اف بر تقدیر شوم مردم سرزمینم
سپاس از پست زیبایت پونه جان

سلام و درود بر مهربانوی عزیز حضرت حافظ می فرمایند:
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
جوی‌ها بسته‌ام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
***
و دوباره حضرت حافظ می فرمایند :
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
***
زنده باشی مهربانوی عزیزم

Saghi سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 14:51 http://hsalehinb.blogfa.com

سلام مجددخداقوت ایده ای شما هرچند نوین وروشنفکرانه است اما ماهمه سوار یه کشتی ایم هرکس نمیتواند در دین نظر خود راداشته باشد قصد هماهنگی برای خداست نه برای خودمان ورضایت خلق هدف رضایت خداست واسلام ترویج یابد این که هرکس نظر خودشو داره در نوع تربیت برای فرزند قبول اما هدف تربیت بچه اسلامی اونموقع است میگن راه اشتباه رفتیم که دکترها شلوغ مریضی ها زیاد ورستورانهاشلوغ وداداگاهها شلوغ وزنا زیاد زلزله زیاد قبول داریم یانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام و درود
انشاالله که همه انسان باشیم و آنچه که شایسته ی خلیفه الهی ست کسب کنیم
موفق باشید و پیروز

Saghi سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 13:16

سلام آره خب در فضای جنگ نرم تیکه کلامها ناخودآگاهدعوض میشن وبی حرمتی زیاد میشه
ممنون میشم به گروه ملحق بشین ولی آیا شما میدونی تم نسل ما حلال زادن ولی نسل جهان داره هرزه میره چون دشمن داره زنان ما رو بجامعه وعرصه های نالازم میکشه ونمیدونیم ما زنها که بچه دار شدن وتربیتش چقدر در اسلام لازم تمام شهدا از مادران پاک متولد وتربیت شده اندسلام خداقوت
سلام وب جدیدتون مبارک ممنون
http://maarege.blogsky.com به اینجا سربزن اگه خلاف اهل بیت بود به بقیه بگو
ممنون زلزله برای تلنگر ترک گناه زنا وزبان در فضای مجازی که واسمان به بی دینی نیست

سلام و درود خوش اومدید به وبلاگم
ما جنگ ادیان نداریم فقط سعی می کنیم خصلتهای انسانی رو که امامان عزیز هم برای تعالی بخشیدن به این خصلتها اومده بودند یاد آوری کنیم .
هر کسی با هر دینی قابل احترامه و ما بجای خدا ، خدایی نمی کنیم .
ما خود بنده ای از هزاران بنده ی خدائیم و می پنداریم همه خوبند مگر خلافش ثابت بشه

ممنونم از حضورتون و حتما به وبلاگ شما هم سر خواهم زد
موفق باشید و پیروز
موفق باشید و پیروز

محزونی نامقی سه‌شنبه 23 آبان 1396 ساعت 09:09

درودبر پونه عزیز
بعلت گرفتاری ومشغله غیبتی طولانی داشتم
واما:
لرزه می افتد بر اندامت زنام زلزله
بس دل آزارست دراین دنیاپیام زلزله
در عبور ثانیه ، آوخ آوار و بلا
زهر تلخی ریخته ساقی بجام زلزله
سرزده از ره رسد گیرد گریبان ترا
کاش کس هرگز نگردد ، هم کلام زلزله
تیغ وتیر و آتش وشمشیر ،خشم آدمی
در عجب هستم من از خشم وقیام زلزله
اوج بیرحمی ، نمیدانم چه تفسیرش کنم
هرچه هست رنج وعذابست در مرام زلزله
در سکوت لحظه ها در کوجه های پر امید
سنگ می بارد چرا ؟ آخر ز بام زلزله
طعمه می گردد بشر در حلق این دیو بلا
لقمه ای اینسان بود یاران حرام زلزله
آه محزونی چه می دانی از این خشم نهان
کاش در گیتی نیفتد کس ، بدام زلزله
23/8/96

سلام و درود بر استاد محزونی عزیز

غیبتتون خیلی طولانی بود انشااله که غیب خوب و مفیدی بوده باشهو به جهت شادی و خوشی بوده باشه
مثل همیشه بسیار سرودید

و ازاینکه دوباره مفتخر شدیم از سروده های زیبا ی شما بهره ببریم خدا رو شاکرم
زنده باشید و مانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد